
امروز امروز است
امروز هر چقدر بخندی و هر چقدر عاشق باشی
از محبت دنیا کم نمیشه پس بخند و عاشق باش
امروز هر چقدر دلها را شاد کنی
کسی به تو خورده نمیگیره پس شادی بخش باش
امروز هرچقدر نفس بکشی
جهان با مشکل کمبود اکسیژن رو به رو نمیشه
پس از اعماق وجودت نفس بکش
امروز هر چقدر آرزو کنی چشمه ی آرزوهات خشک نمیشه پس آرزو کن
برایت دعا می کنم که ای کاش خدا از تو بگیرد، هر آنچه که خدا را از تو بگیرد...
کسی را که دوستش داریم دوستمان ندارد و کسی دوستمان دارد که دوستش نداریم این است دلیل تنهاییمان...
اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشهای را بالا ببری
دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند
وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود.
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند.وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است.وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است.وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است.وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است.دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم
درد من حصار برکه نیست، درد من زیستن با ماهیانی است که فکر دریا به ذهنشان خطور نکرده!
زنى سه دختر داشت که هر سه ازدواج کرده بودند.یکروز تصمیم گرفت میزان علاقهاى که دامادهایش به او دارند را ارزیابى کند.یکى از دامادها را به خانهاش دعوت کرد و در حالى که در کنار استخر قدم مىزدند از قصد وانمود کرد که پایش لیز خورده و خود را درون استخر انداخت.دامادش فوراً شیرجه رفت توى آب و او را نجات داد.فردا صبح یک ماشین پژو ٢٠٦ نو جلوى پارکینگ خانه داماد بود و روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»زن همین کار را با داماد دومش هم کرد و این بار هم داماد فوراً شیرجه رفت توى آب وجان زن را نجات داد.داماد دوم هم فرداى آن روز یک ماشین پژو ٢٠٦ نو هدیه گرفت که روى شیشهاش نوشته بود: «متشکرم! از طرف مادر زنت»
نوبت به داماد آخرى رسید.
fun4u90.blogsky.com
بقیه درادامه مطلب از دست ندهید بیاید پایین و فقط بخندید
ادامه مطلب ...هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود، تبرش افتاد تو رودخونه.
وقتی در حال گریه کردن بود، یه فرشته اومد و ازش پرسید: چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن گفت: تبرم توی رودخونه افتاده.
فرشته رفت و با یه تبر طلایی برگشت و از هیزم شکن پرسید:"آیا این تبر توست؟"
هیزم شکن جواب داد: "نه"
فرشته دوباره...
fun4u90.blogsky.com
به زیر آب رفت و این بار با یه تبر نقره ای برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
دوباره، هیزم شکن جواب داد: "نه".
فرشته باز هم به زیر آب رفت و این بار با یه تبر آهنی برگشت و پرسید: آیا این تبر توست؟
جواب داد: آره.
فرشته از صداقت مرد خوشحال شد و هر سه تبر را به اوداد و هیزم شکن خوشحال روانه خونه شد.
روزی دیگر هیزم شکن وقتی داشت با زنش کنار رودخونه راه می رفت زنش افتاد توی همان رودخانه. هیزم شکن داشت گریه می کرد که فرشته باز هم اومد و پرسید که چرا گریه می کنی؟ اوه فرشته، زنم افتاده توی آب.
فرشته رفت زیر آب و با جنیفر لوپز برگشت و پرسید: زنت اینه؟ هیزم شکن فریاد زد: آره!
فرشته عصبانی شد. " تو تقلب کردی، این نامردیه "
هیزم شکن جواب داد : اوه، فرشته من منو ببخش. سوء تفاهم شده. می دونی، اگه به جنیفر لوپز "نه" می گفتم تو می رفتی و با کاترین زتاجونز می اومدی.و باز هم اگه به کاترین زتاجونز "نه" میگفتم، تو می رفتی و با زن خودم می اومدی و من هم می گفتم آره. اونوقت تو هر سه تا رو به من می دادی. اما فرشته، من یه آدم فقیرم و توانایی نگهداری سه تا زن رو ندارم، و به همین دلیل بود که این بار گفتم آره. .
fun4u90.blogsky.com
fun4u90.blogsky.com
یه نگا یه نگا یه قدم یه قدم دنبال تو اومدم
دیدم شدی همه چیزم و واست میگذرم از خودم
به خودم اومدم ، دیدم با همه وجودم عاشق شدم
عشق یعنی جسم و جانم مال تو / عشق یعنی پرسش از احوال تو / عشق یعنی از خودم من خسته ام / عشق من ، به تو دل بسته ام
.
.
.
گاه نمیدانم چه پیامی را بهانه کنم تا از حال آنکه روحم با اوست آگاه شوم ، این بار که دلتنگی را بهانه کردم ،فردا را چه کنم ؟
.
.
fun4u90.blogsky.com
.
دل ، این واژه ی بی نقطه گاهی به وسعت یک دریا برایت دلتنگی میکند !
.
.
.
عزیزتر از جانم ، آسمان باش تا عمری برای دیدنت سر به هوا باشم
.
.
.
بی تو هر لحظه مرا بیم فرو ریختن است ، همچو شهری که به روی گسل زلزله هاست
.
.
.
نیمکت با هم بودنمان تنهاست ، من دل نشستن ندارم ، تو دلیل نشستن باش !
.
.
.
زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را می بینند ، بر می دارند و نشانه می روند درست به سوی خودت
.
fun4u90.blogsky.com
.
.
من صبورم اما … ، بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم ، بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند ، میترسم
.
.
.
میخواهمت چنانکه شب خواب را / می جویمت چنانکه لب تشنه آب را / حتی اگر نباشی می آفرینمت / چنانکه التهاب بیابان سراب را
.
.
.
دلتنگم ، مثل مادری بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش رو بگیره
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...
ال کلاسیکو (به اسپانیایی: El Clásico)، که به نامهای دیگری مثل ال دربی اسپانول، ال دربی، ال سوپرکلاسیکو و ال کلاسیک (به کاتالان: El clàssic)، به مسابقه فوتبالی گفته میشود که بین دو تیم رئال، بارسلونا برگزار میشود. رقابت بین این دو تیم از این ناشی شده است که دو شهر مادرید و بارسلونا دو شهر بزرگ اسپانیا بوده، و این در حالی است که دو باشگاه موفقترین و محبوبترین باشگاههای کشور هستند. این مسابقه، یکی از بزرگترین مسابقههای فوتبال در جهان است که هر سال صدها میلیون نفر از کشورهای مختلف شاهد برگزاری آن میباشند.
اصطلاح کلاسیکو (clásico) در سالهای اخیر رایج شده و در اصل برای مسابقههای مهم و تاریخی امریکای جنوبی به کار میرود. این اسم به دلیل افزایش نفوذ فوتبال اسپانیایی در آن جا و همچنین تبلیغات جهانی مربوط به ال کلاسیکو، به وجود آمد.
تاریخ اولین بازی | ۱۷ فوریه ۱۹۲۲ |
تاریخ اولین بازی | ۱۷ فوریه ۱۹۲۲ |
بقیه در ادامه مطلب
ادامه مطلب ...