فیلم | موزیک | عکس | SMS

فیلم | موزیک | عکس | SMS

سرگرمی برای شما | Fun4you.ir
فیلم | موزیک | عکس | SMS

فیلم | موزیک | عکس | SMS

سرگرمی برای شما | Fun4you.ir

کد موس فوتبال خارجی

کد موس بارسا - بارسلونا

barcelona mouse - کد موس بارسلونا  - www.1cod.blogfa.com


کد موس منچستر یونایتد

manchester mouse - کد موس منچستر - www.1cod.blogfa.com


کد موس رئال مادرید - www.1cod.blogfa.com


پارکی برای تجربه بازی پرندگان خشمگین(angry birds) در دنیای واقعی

بی شک محبوبترین و معروف ترین بازی در اکثر تلفن های همراه بازی پرندگان خشمگین است این بازی که توسط شرکت Rivio برای آیفون و سپس آی پد و دیوایس های اندرویدی و کامپیوتر ارایه شد به حدی طرفدار پیدا کرد که علاوه بر ارایه نسخه های جدید توسط شرکت ، اسباب بازی ها،عروسک هاو نیز تیشرت های این بازی هم تولید و به هواداران این بازی ارایه شد اما بشنوید برای اینکه مردم این بازی را در دنیای واقعی هم تجربه کنند پارکی ساخته شده است و روزانه تعداد زیادی برای تجربه این بازی در دنیای واقعی به آن سری می زنند.در این پارک تیرکمان های بزرگ و دکورهایی شبیه محیط بازی ساخته شده اند که باید عروسک پرنده خشمگین را در چله کمان گذاشت و با تنظیم زاویه پرتاب و میزان قدرت خوک ها را هدف قرار داده و از بین برد. این پارک در شهر چانگشا در مرکز استان هونان ایجاد شده و طبق اعلام مسئولان آن هدف از ساخت آن ایجاد مکانی برای سرگرم شدن مردم و لذت بردن آنها از بازی پرندگان خشمگین در دنیای واقعی بوده است.  

 

 

http://up7.persianfun.info/img/90/7/angry-birds/6107549925_eddc7ac87a.jpg 

http://up7.persianfun.info/img/90/7/angry-birds/6107550199_593ffaa95c.jpg

ادامه مطلب ...

کد موس

 

کد موس شماره 04 {خوش آمدید}

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 05 (عشق)

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 06 (قلب تو خالی)

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 07 (دوست دارم)

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 08 (لاو)

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 09 (های)

 کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 10 (کبوتر)

 کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 11 (عشق ماه)

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد 


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

 


 

کد موس شماره 12 (هندونه شب یلدا)

کد موس ایران - www.1cod.blogfa.com  تک کد 


 

کد بالا را در بخش ویرایش قالب خود قسمت آخر (پایینی ترین قسمت)  کپی کنید

کد موس فوتبال ایران


کد موس پرسپولیس و استقلال و لیگ خلیج فارس با ۵ برابر لود شدن زودتر

این کدها ۵ برابر زودتر از کد موس های قبلی بالا میان


نکته بسیار مهم:

کد موس را در فقط انتهای تنظیمات وبلاگ و یا انتهای ویرایش قالب خود کپی کنید.


موس پرسپولیس

۵ برابر لود زودتر

کد موس پیروزی - پرسپولیس با 5 برابر لود زودتر-www.1cod.blogfa.com

 

موس استقلال

۵ برابر لود زودتر

کد موس پیروزی - پرسپولیس با 5 برابر لود زودتر - www.1cod.blogfa.com

موس لیگ خلیج فارس

۵ برابر لود زودتر

کد موس پیروزی - پرسپولیس با 5 برابر لود زودتر - www.1cod.blogfa.com

    

سفارش کدی دیگر

سفارش کدی دیگر

سفارش کدی دیگر

بیوگرافی علی عبدالمالکی (تا آهنگ یه دل شکوندم)

بیوگرافی علی عبدالمالکی

 

علی عبدالمالکی در سال 1363 در تهران متولد شد.پدرش را در دوران کودکی از دست داد و تنها مونس و همدمش مادرش شد.نخستین فعالیت هایش با خواندن آهنگ هایی شاد و برای مراسم عروسی خواند که میتوان به آهنگ "تو فقط اشاره کن" اشاره کرد.این آهنگ چندی پیش در تمامی سایتهای موزیک قرار گرفت که باعث اعتراضاتی به علی عبدالمالکی شد.
پس از چندی با شرکت در کلاس های موسیقی با سازهای کیبورد و گیتار آشنا شد و به این سازها تسلط کامل پیدا کرد.آهنگ "بی تو دارم میمیرم" را نیز خودش تنهایی و با گیتاری که به دست داشت خواند.آهنگ "مکن ناز" هم کمی بعد خواند.
قبل از اینکه وارد دنیای خوانندگی شود فوتبالیست بود و در پست دروازه بان بازی میکرد.
در سال 80 با کامران (که بعدها کامران خود را دی جی کامران خواند) چند آهنگ با هم خواندند.آهنگ "الهی" و "عشقمو بپذیر" آهنگهایی بود که این دو با هم خواندند ولی در هیچ سایتی پخش نشد تا اینکه پس از مشهور شدن علی عبدالمالکی این 2 آهنگ توسط کامران در سایتهای موزیک پخش شد که باعث ضربه شدیدی به علی عبدالمالکی شد.چون خیلیها فکر میکردند این آهنگها را جدیدا علی عبدالمالکی خوانده است.
در سال 83 با سید سروش طباطبایی (دی جی سروش اس جی ترک) آشنا شد.ولی اون موقع علی به دنبال خوانندگی به صورت جدی نبود تا اینکه در سال 86 علی عبدالمالکی و دی جی سروش یک آهنگ به صورت تستی با هم ساختند و اسم آن را "نفرین" گذاشتند.پس از مدتها این آهنگ پخش شد که به دلیل کیفیت پایین و تستی بودن آن مورد انتقاد قرار گرفت.
در اسفند سال 86 علی عبدالمالکی گمنام و دی جی سروش (که قبل از این آلبوم کمتر کسی او را میشناخت) آلبومی به نام "خدانشناس" ساختند و وارد اینترنت کردند که این آلبوم هیاهویی به پا کرد.سبک جدید این آلبوم و استفاده از فضاهای کامپیوتری و سبک آهنگهای ترکی باعث استقبال بیش از حد از این آلبوم شد.تکستهای دی جی سروش در بین آهنگها نظر بسیاری از طرفداران موسیقی را به خودش جذب کرد.این آلبوم 8 ترکی با تنظیم دی جی سروش اس جی ترک و آهنگسازی و ترانه سرایی علی عبدالمالکی تا مدتها در هر ماشینی شنیده میشد.

 

 

علت اصلی موفقیت این آلبوم صدای عالی و سوزدار علی عبدالمالکی و تنظیم فوق استثنایی دی جی سروش بود که زوجی رویایی تشکیل دادند.پس از آن دی جی سروش و علی عبدالمالکی در چند آهنگ با هم فیت داشتند.
ولی این پایان کار نبود.در اردیبهشت سال 87 علی عبدالمالکی و دی جی سروش آلبوم دیگری با هم ساختند که 10 ترک داشت.در این آلبوم علی عبدالمالکی در یک آهنگ شبیه ساز آهنگ مهستی با ایمان ظهراب فیت داشت.2 آهنگ رمیکس مهستی نیز در این آلبوم (در سالی که تازه مهستی فوت کرده بود) باعث توجه بیشتر به این آلبوم شد.این آلبوم که "نامسلمون" نام داشت و به صورت غیر رسمی بود موسیقی ایران را لرزاند.تا جایی که علی عبدالمالکی بهترین خواننده غیر مجاز سال 87 موسیقی ایران شد.
علی عبدالمالکی پس از موفقیت این 2 آلبوم در سال 87 چندین تک آهنگ مثل "لباس عروست رخت عزاته" و "تا کی باید" پخش کرد که استقبال زیادی از آن شد ولی پس از این چند آهنگ بود که علی عبدالمالکی مدتها سکوت کرد و به دنبال مجوز کارهایش رفت.
تا به حال تک آهنگ های زیادی مثل "به پای حرفام"، "اشک نریز" و... به اسم علی عبدالمالکی پخش شده که هیچ کدام از این خواننده محبوب نیست!
علی عبدالماکی تا الآن مجرد هست و غذای مورد علاقه اش نیز قرمه سبزی هست.از میان خوانندگان به صدای معین علاقه خاصی دارد با اینکه خودش هم میدونه سبک این دو هیچ شباهتی به هم ندارد.
از اواسط سال 87 احتمال های زیادی در مورد آلبوم جدید علی عبدالمالکی در سایت های موزیک دیده شد و هر بار قول انتشار این آلبوم در ماه آینده دادن که با گذشت 1 ماه از سال 89 هنوز این اتفاق رخ نداده!!!
شایعات زیادی در مورد آلبومش هست که به هیچ وجه این اخبار درست نیست و فقط باید منتظر آلبوم بود.چون علی عبدالمالکی هیچ توضیحی در مورد آلبومش نداده است.
اما آنچه مسلم است حضور دو تنظیم کننده برجسته کشورمان به نام های دی جی سروش و الیاس شیرزاد میباشد.
علی عبدالمالکی هیچ سایتی متعلق به خودش ندارد و تمام سایت هایی که ادعای همکاری با علی عبدالمالکی دارند توسط طرفداران این خواننده محبوب ساخته شده است!
اما به زودی سایت رسمی علی عبدالمالکی توسط دوستان نزدیک علی افتتاح میشود تا به همه شایعات پایان بدهد.
اخباری مبنی بر جدایی علی و دی جی سروش نیز در بیشتر سایتها زده شده که این اخبار کذب محض است.
علی عبدالمالکی علاوه بر خوانندگی ترانه سرایی و آهنگسازی نیز برای خوانندگان دیگر انجام میدهد که میتوان به سوده،فرهاد نوری، پوریا عرفانی، محمد مالکی، یاسر رشادی و... اشاره کرد.
نزدیک 2 سال هست که به دنبال مجوز سومین آلبوم خود میباشد که هر بار با مخالفتهای وزارت ارشاد روبرو بوده است.ولی با توجه به مجوز دادن چند آلبوم اخیر و باز شدن فضای موسیقی، آلبوم علی عبدالمالکی نیز در آینده ای خیلی نزدیک به صورت رسمی پخش خواهد شد.
از کشور ترکیه خیلی خوشش میاد و دوست دارد حتما به این کشور سفر کند.از کشور آمریکا بر خلاف خیلیها بدش میاد!
به خاطر مجوز گرفتن و نخواندن آهنگ جدید پس از مدتها علی عبدالمالکی تصمیم گرفت آهنگ "فدات شم" را که چند سال پیش خوانده بود دوباره میکس کند و در اختیار علاقه مندانش بگذارد.در حالی که این آهنگ هنوز میکس و مستر نهایی نشده بود!
در آبان سال 88 نیز تک آهنگ "خدانگهدار" از آلبوم جدید علی عبدالمالکی لو رفت.این آهنگ به صورت ماکت بود و هنوز هیچ تنظیمی روی آن نشده بود ولی صدای عالی علی عبدالمالکی همه بار آهنگ رو به بار کشید.
در نیمه دوم سال 88 علی عبدالمالکی ماه های پرکاری داشت.آهنگسازی و ترانه سرایی برای چند خواننده و دادن 6 آهنگ جدید واقعا عبدالمالکی را پس از ماه ها دوری دوباره به رده اول موسیقی آورد.
علی عبدالمالکی تصمیم گرفت فضای کارش را عوض کند و خواندن در سبکهای دیگر را نیز تجربه کند.خواندن آهنگ شادی مثل "یعنی دوستم نداشتی" که بسیار مخالف و موافق داشت و همکاری با الیاس شیرزاد باعث شایعات فراوان جدایی او و دی جی سروش شد.در حالی که این دی جی سروش بود که به علی عبدالمالکی پیشنهاد کرده بود با تنظیم کننده های دیگر هم کار کند.

 

 

سبک غمگین نیز علی عبدالمالکی تجربه کرد.خواندن 2 آهنگ فوق عاشقانه و غمگین مانند "خدانگهدار" و "یه دل شکوندم" باعث محبوبیت بیش از پیش علی عبدالمالکی شد.
علی عبدالمالکی همچنین با تنظیم کننده های دیگر و به نامی همچون آرمیک(که دارای سبک جهانی میباشد)، الیاس شیرزاد، علی رهبری و بابک مافی کار کرد.شایعه هایی نیز در مورد همکاری او با سیروان خسروی نیز به گوش میرسد.
مهدی پوران نیز از خواننده هایی هست که سعی کرده در کارهایش تا حدودی از علی عبدالمالکی تقلید بکند.با اینکه صدای این دو قابل تشخیص هست.
آهنگ "دلم" او دارای ترانه ای فوق العاده بود که در ادامه آهنگ "دلکم" ساخته شده است که این آهنگ به مراتب بالاتر از آهنگ قبلی بود.تنظیم کننده این آهنگ علی رهبری بود.
معمولا اگه میخواد کاری بکند میگه "اگه حسودا بذارن"!
از کلیپ های خارجی خوشش میاد ولی با کلیپ های ایرانی اصلا حال نمیکند.
تا به حال هیچ کلیپی از کارهایش بیرون نداده است اگر کار تصویری داشته است یا در استودیو یا پارک خوانده است و آن هم با گیتار.

 

 

خدانشناس:
1.چشمای من
2.جونم واست بگه
3.اون روزا که می‌خواستمت
4.فقط ۷ روز
5.خدا نشناس (فیت دی جی سروش)
6.دلکم
7.یادت رفت
8.نبض جسد

نامسلمون:
1.رو کی قسم می‌خوردی
2.نامسلمون
3.مسافرم
4.هستی من
5.دارم از دست میرم
6.زود رفتی گلم
7.تک پر
8.حال منم خرابه
9.اشک منو در نیار
10.به من نگاه کن (فیت ایمان ظهراب)

 

تک آهنگ ها:
1.فقط اشاره کن
2.بی تو دارم میمیرم
3.الهی (فیت دی جی کامران)
4.عشقمو بپذیر (فیت دی جی کامران)
5.مکن ناز
6.نفرین
7.واسه من سخته (فیت دی جی سروش)
8.تقصیر تو نیست (فیت دی جی سروش و ایمان ظهراب)
9.منو ببخش (فیت دی جی سروش و بابک نوری)
10.تا کی باید
11.دلکم "رمیکس" (فیت ابراهیم تتلیس)
12.لباس عروست رخت عزاته
13.حلالم کن (فیت سپهر و ابراهیم گیلک)
14.خدانگهدار "این آهنگ از آلبوم جدید عبدالمالکی میباشد"
15.فدات شم "متاسفانه قبل از میکس و مستر نهایی لو رفت"
16.یعنی دوستم نداشتی
17.دلم
18.قربون چشمات
19.یه دل شکوندم

بیوگرافی حضرت محمد(ص) / زنگینامه ی حضرت محمد (ص)

نام: محمد بن عبد الله

در تورات و برخى کتب آسمانى «احمد» نامیده شده است. آمنه، دختر وهب، مادر حضرت محمد (ص) پیش از نامگذارىِ فرزندش توسط عبدالمطلب به محمّد، وى را «احمد» نامیده بود.

کنیه: ابوالقاسم و ابوابراهیم.

القاب: رسول اللّه، نبى اللّه، مصطفى، محمود، امین، امّى، خاتم، مزّمل، مدّثر، نذیر، بشیر، مبین، کریم، نور، رحمت، نعمت، شاهد، مبشّر، منذر، مذکّر، یس، طه‏ و... .

منصب: آخرین پیامبر الهى، بنیان‏گذار حکومت اسلامى و نخستین معصوم در دین مبین اسلام.

تاریخ ولادت: روز جمعه، هفدهم ربیع الاول عام الفیل برابر با سال 570 میلادى (به روایت شیعه). بیشتر علماى اهل سنّت تولد آن حضرت را روز دوشنبه دوازدهم ربیع الاول آن سال دانسته‏اند.

عام الفیل، همان سالى است که ابرهه، با چندین هزار مرد جنگى از یمن به مکه یورش آورد تا خانه خدا (کعبه) را ویران سازد و همگان را به مذهب مسیحیت وادار سازد؛ اما او و سپاهیانش در مکه با تهاجم پرندگانى به نام ابابیل مواجه شده، به هلاکت رسیدند و به اهداف شوم خویش نایل نیامدند. آنان چون سوار بر فیل بودند، آن سال به سال فیل (عام الفیل) معروف گشت.

محل تولد: مکه معظمه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى).

نسب پدرى: عبدالله بن عبدالمطلب (شیبة الحمد) بن هاشم (عمرو) بن عبدمناف بن قصّى بن کلاب بن مرّة بن کعب بن لوىّ بن غالب بن فهر بن مالک بن نضر (قریش) بن کنانة بن خزیمة بن مدرکة بن الیاس بن مضر بن نزار بن معد بن عدنان.

از پیامبر اسلام(ص) روایت شده است که هرگاه نسب من به عدنان رسید، همان جا نگاه دارید و از آن بالاتر نروید. اما در کتاب‏هاى تاریخى، نسب آن حضرت تا حضرت آدم(ع) ثبت و ضبط شده است که فاصله بین عدنان تا حضرت اسماعیل، فرزند ابراهیم خلیل الرحمن(ع) به هفت پشت مى‏رسد.

مادر: آمنه، دختر وهب بن عبد مناف.

این بانوى جلیل القدر، در طهارت و تقوا در میان بانوان قریشى، کم‏نظیر و سرآمد همگان بود. وى پس از تولد حضرت محمّد(ص) دو سال و چهارماه و به روایتى شش سال زندگى کرد و سرانجام، در راه بازگشت از سفرى که به همراه تنها فرزندش، حضرت محمّد(ص) و خادمه‏اش، ام ایمن جهت دیدار با اقوام خویش عازم یثرب (مدینه) شده بود، در مکانى به نام «ابواء» بدرود حیات گفت و در همان جا مدفون گشت.

و چون عبدالله، پدر حضرت محمد(ص) دو ماه (و به روایتى هفت ماه) پیش از ولادت فرزندش از دنیا رفته بود، کفالت آن حضرت را جدش، عبدالمطلب به عهده گرفت. نخست وى را به ثویبه (آزاد شده ابولهب) سپرد تا وى را شیر دهد و از او نگه‏دارى کند؛ اما پس از مدتى وى را به حلیمه، دختر عبدالله بن حارث سعدیه واگذار کرد. حلیمه گرچه دایه آن حضرت بود، اما به مدت پنج سال براى وى مادرى کرد.

مدت رسالت و زمامدارى: از 27 رجب سال چهلم عام الفیل (610 میلادى)، که در سن چهل سالگى به رسالت مبعوث شده بود، تا 28 صفر سال یازدهم هجرى، که رحلت فرمود، به مدت 23 سال عهده‏دار امر رسالت و نبوت بود. آن حضرت علاوه بر رسالت، به مدت ده سال امر زعامت و زمامدارى مسلمانان را پس از مهاجرت به مدینه طیبه بر عهده داشت.

تاریخ و سبب رحلت: دوشنبه 28 صفر، بنا به روایت بیشتر علماى شیعه و دوازدهم ربیع الاول بنا به قول اکثر علماى اهل سنّت، در سال یازدهم هجرى، در سن 63 سالگى، در مدینه بر اثر زهرى که زنى یهودى به نام زینب در جریان نبرد خیبر به آن حضرت خورانیده بود. معروف است که پیامبر اسلام(ص) در بیمارىِ وفاتش مى‏فرمود: این بیمارى از آثار غذاى مسمومى است که آن زن یهودى پس از فتح خیبر براى من آورده بود.

محل دفن: مدینه مشرفه، در سرزمین حجاز (عربستان سعودى کنونى) در همان خانه‏اى که وفات یافته بود. هم اکنون مرقد مطهر آن حضرت، در مسجد النبى قرار دارد.

همسران:

1. خدیجه بنت خویلد.
2. سوده بنت زمعه.
3. عایشه بنت ابى بکر.
4. امّ شریک بنت دودان.
5. حفصه بنت عمر.
6. ام حبیبه بنت ابى سفیان.
7. امّ سلمه بنت عاتکه.
8. زینب بنت جحش.
9. زینب بنت خزیمه.
10. میمونه بنت حارث.
11. جویریه بنت حارث.
12. صفیّه بنت حىّ بن اخطب.

نخستین زنى که افتخار همسرى پیامبر اکرم(ص) را یافت، خدیجه بنت خویلد بود. حضرت محمّد(ص) پیش از رسیدن به مقام رسالت، در سن 25 سالگى با این بانوى بزرگوار ازدواج نمود. خدیجه کبرى (س) با موقعیت و اموال خویش، خدمات شایانى به پیامبر اکرم(ص) در اظهار رسالتش کرد. این بانوى بزرگ، از افتخارات زنان عالم است و در ردیف بانوان قدسى، همانند مریم و آسیه، قرار دارد. پیامبر اکرم(ص) به احترام خدیجه کبرى (س) تا هنگامى که وى زنده بود، با هیچ زن دیگرى ازدواج نکرد. همو بود که دردها و رنج‏هاى پیامبر(ص) را، که سران شرک و کفر متوجه آن حضرت مى‏کردند، تسلّى داده و او را در رسالت و نبوتش یارى مى‏داد.

خدیجه کبرى(س) به خاطر مقام و منزلتى که در اسلام به دست آورده بود، مورد لطف و عنایت مخصوص پروردگار جهانیان قرار گرفت. به همین جهت روزى جبرئیل امین به محضر پیامبر اکرم(ص) شرفیاب شد و گفت: اى محمد! سلام خدا را به همسرت خدیجه برسان. پیامبر اکرم(ص) به همسرش فرمود: اى خدیجه! جبرئیل امین از جانب خداوند متعال به تو سلام مى‏رساند. خدیجه گفت: «اللّه السّلام و منه السّلام و على جبرئیل السّلام».

حضرت خدیجه (س) در ایام همسرى با پیامبر(ص) از احترام ویژه رسول‏خدا(ص) برخوردار بود و پیامبر(ص) نیز همسرى مهربان و وفادار براى او بود. آن حضرت پس از وفات خدیجه (در رمضان سال دهم بعثت) همواره از او به نیکى یاد مى‏کرد.

از عایشه، سومین همسر رسول خدا(ص)، روایت شده است:

«کانَ رَسُولُ اللّهِ(ص) لایَکادُ یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْتِ حَتّى یَذْکُرَ خَدیجَةَ فَیَحْسَنُ الثَّناءِ عَلَیْها، فَذَکَرها یَوْماً مِنَ الْاَیّامِ فَادْرَکَتْنی الْغَیْرةَ، فَقُلْتُ: هَلْ کانَتْ اِلاّ عَجُوزاً وَقَدْ اَبْدَلَکَ اللّهُ خَیْراً مِنْها، فَغَضَبَ حَتّى‏ اهْتَزَّ مَقْدَمُ شَعْرِهِ مِنَ الغَضَبِ‏. (1)

پیامبر اکرم (ص) هیچ‏گاه از خانه بیرون نمى‏رفت مگر این که یادى از خدیجه مى‏کرد و از او به نیکى نام مى‏برد. یک روز که پیامبر اکرم(ص) از خدیجه (س) یاد کرده و خوبى‏هاى او را بیان مى‏کرد، غیرت زنانگى بر من غالب شد و به پیامبر(ص) گفتم: آیا او یک پیرزن بیشتر بود و حال آن که خداوند بهتر از آن (یعنى عایشه) را به تو داده است؟ پیامبر اکرم(ص) از این گفتار من، خشمگین شد، به طورى که موهاى جلوى سرش از شدت خشم به حرکت درآمد.

فرزند

الف) پسران ان:: 1. قاسم. او پیش از بعثت پیامبر اکرم(ص) تولد یافت. از این رو پیامبر(ص) را ابوالقاسم نامیدند.
2. عبدالله. این کودک چون پس از بعثت به دنیا آمده بود، وى را «طیّب» و «طاهر» مى‏گفتند.
3. ابراهیم. او در اواخر سال هشتم هجرى متولد شد و در رجب سال دهم هجرى وفات یافت.

عبدالله و قاسم از خدیجه کبرى (س) و ابراهیم از ماریه قبطیه متولد شدند. وهرسه آنان در سنین کودکى از دنیا رفتند.

ب) دختران:
1. زینب (س). 2. رقیه (س). 3. ام کلثوم (س). 4. فاطمه زهرا (س).

دختران پیامبر اسلام (ص) همگى از حضرت خدیجه(س) متولد شدند و تمام فرزندان رسول خدا(ص) جز فاطمه زهرا (س) پیش از رحلت آن حضرت، از دنیا رفته بودند. تنها فرزندى که از آن حضرت در زمان رحلتش باقى مانده بود، فاطمه زهرا(س)، آخرین دختر وى بود. این بانوى مکرّمه، افتخار بانوان عالم، بلکه همه انسان‏ها و مورد تقدیس و تکریم فرشتگان عرشى است. همو است که مادر سبطین و امّ الأئمة المعصومین(ع) است.

گرچه پیامبر اسلام(ص) به تمام خاندان مؤمن خویش علاقه‏مند بود، اما در میان همسرانش بیش از همه، به خدیجه کبرى (س) و در میان فرزندانش بیش از همه، به فاطمه زهرا (س) علاقه‏مند بوده و اظهار محبت و لطف مى‏فرمود.

اصحاب و یاران:

پیامبر اسلام(ص) چه در مکّه معظمه و چه در مدینه، داراى اصحاب و یاران باوفایى بود که برخى از آنان پیش از آن حضرت و برخى دیگر پس از ایشان از دنیا رفتند و تعداد آنان به هزاران نفر مى‏رسد. در این جا به نام برخى از صحابه مشهور آن حضرت اشاره مى‏شود:

1. على بن ابى‏طالب(ع).
2. ابوطالب بن عبد المطلب.
3. حمزة بن عبدالمطلب.
4. جعفربن ابى‏طالب.
5. عباس بن عبدالمطلب.
6. عبداللّه بن عباس.
7. فضل بن عباس.
8. معاذبن جبل.
9. سلمان فارسى.
10. ابوذر غفارى (جندب بن جناده).
11. مقداد بن اسود.
12. بلال حبشى.
13. مصعب بن عمیر.
14. زبیر بن عوام.
15. سعد بن ابى وقاص.
16. ابو دجانه.
17. سهل بن حنیف.
18. سعد بن معاذ.

19. سعد بن عباده.
20. محمد بن مسلمه.
21. زید بن ارقم.
22. ابو ایوب انصارى.
23. جابر بن عبدالله انصارى.
24. حذیفة بن یمان عنسى.
25. خالد بن سعید اموى.
26. خزیمة بن ثابت انصارى.
27. زید بن حارثه.
28. عبدالله بن مسعود.
29. عمار بن یاسر.
30. قیس بن عاصم.
31. مالک بن نویره.
32. ابوبکر بن ابى قحافه.
33. عثمان بن عفان.
34. عبدالله بن رواحه.
35. عمر بن خطّاب.
36. طلحة بن عبیدالله.

37. عثمان بن مظعون.
38. ابو موسى اشعرى.
39. عاصم بن ثابت.
40. عبدالرحمن بن عوف.
41. ابوعبیده جراح.
42. ابو سلمه.
43. ارقم بن ابى ارقم.
44. قدامة بن مظعون.
45. عبدالله بن مظعون.
46. عبیدة بن حارث.
47. سعید بن زید.
48. خَبّاب بن اَرَت.
49. بریده اسلمى.
50. عثمان بن حنیف.
51. ابو هیثم تیهان.
52. ابىّ بن کعب.

زمامداران معاصر:

پیامبر اکرم(ص) در عصرى زندگى مى‏کرد که منطقه حجاز به دلیل عدم حاصل‏خیزى و بیابانى بودن زمین و عدم رواج مدنیّت در بین مردم، از چشم‏طمع حکومت‏ها دور مانده و به آن رغبتى نشان نمى‏دادند. به همین دلیل، در آن سرزمین، حکومت مرکزى و مستقلى وجود نداشت و دایره حکومتى، منحصر در قبیله و طایفه بود و نظام ملوک الطوایفى در آن مناطق حکم‏فرما بود، تا این که پیامبر اکرم(ص) به پیامبرى برانگیخته شد و از مکه به مدینه مهاجرت نمود و پایه‏هاى یک حکومت جهانى را در این شهر بنا نهاد؛ اما در اطراف حجاز حکومت‏هاى مستقل و نیمه‏مستقلى وجود داشت و حاکمانى از سلسله‏ها و تیره‏هاى مختلف حکومت مى‏کردند. این حکومت‏ها عبارت بودند از: ایران، روم شرقى، حبشه، یمن، حیره، غسّان، یمامه و مصر.

همه حکومت‏هاى اطراف حجاز، تحت نفوذ سه دولت مرکزى، یعنى امپراتورى بزرگ ایران، امپراتورى عظیم روم شرقى و حبشه بودند. تعداد زمامداران این کشورها، که معاصر با پیامبر اکرم(ص) (632-570 م.) بودند، زیاد است. در این جا تنها نام زمامدارانى را که با پیامبر اسلام(ص) رابطه داشته و یا پیامبر(ص) آنان را به دین مبین اسلام دعوت کرده بود، ذکر مى‏کنیم:
1. هرقل (هراکلیوس) قیصر روم شرقى (641-610 م.).
2. خسرو پرویز، پادشاه ساسانى ایران. (628-590 م.).
3.باذان بن ساسان، زمامدار یمن و دست نشانده امپراتورى ایران (متوفاى سال 10ق.).
4. مقوقس، حاکم مصر و دست نشانده امپراتورى روم.
5. نجاشى، پادشاه حبشه.
6. حارث بن ابى شمر، حاکم غسّان و دست نشانده امپراتورى روم.
7. هوذة بن على حنفى، حاکم یمامه و دست نشانده امپراتورى روم (متوفاى سال 8ق.).
8. نعمان بن منذر، حاکم حیره و دست نشانده امپراتورى ایران (602-580م.).

از میان سلاطین و حاکمان فوق، تنها نجاشى، پادشاه حبشه و باذان، حاکم یمن رابطه حسنه با پیامبر اسلام(ص) داشته و از دعوت آن حضرت استقبال کردند و دینش را پذیرفتند. نجاشى با پذیرفتن دو گروه مهاجر مسلمان و پناه دادن آنها در حبشه، و باذان با قطع وابستگى به امپراتورى ایران و جنگیدن با دشمنان اسلام، در سرزمین یمن، خدمت‏هایى به حضرت محمّد(ص) انجام دادند؛ اما زمامداران دیگر یا با پیامبر اکرم(ص) از در دشمنى و جنگ وارد شدند و یا سیاست بى‏طرفانه‏اى را درپیش گرفتند. البته پس از رحلت نبى گرامى اسلام(ص) همه آنان به دست تواناى مسلمانان و زمامداران اسلامى به سزاى اعمالشان رسیدند.

رویدادهاى مهم:

1. وفات عبدالله بن عبدالمطلب، پدر حضرت محمد(ص)، در یثرب دو ماه پیش از تولد آن حضرت، در هنگام بازگشت از سفر بازرگانى شام.

2. تولد حضرت محمد(ص) در هفدهم (و به روایت اهل سنت در دوازدهم) ربیع‏الاول عام‏الفیل، مطابق با سال 570 میلادى در مکه معظّمه، و تکفّل آن حضرت از سوى جدّش، عبدالمطلب.

3. نامگذارى نوزاد قریش توسط مادرش آمنه، به «احمد» و سپس توسط جدّش، عبدالمطلب به «محمد».

4. شیر خوردن نوزاد عبدالله، از مادرش آمنه، به مدت سه روز و از ثویبه (کنیز ابولهب) به مدت چهار ماه، و شیر دادن حلیمه سعدیه به ایشان و نگهدارى از آن حضرت، در میان قبیله بنى سعد، به مدت پنج سال.

5. وفات آمنه بنت وهب، مادر حضرت محمد(ص) در بازگشت از مدینه به مکّه، در محلّى به نام «أبواء»، در سن شش سالگىِ حضرت محمد(ص).

6. وفات عبدالمطلب، سرپرست و جدّ حضرت محمد(ص) در مکه، در سن هشت سالگىِ حضرت محمد(ص).

7. واگذارىِ سرپرستى حضرت محمد(ص) به عمویش، ابوطالب از سوى عبدالمطلب.

8. شفیع شدن حضرت محمد(ص) براى طلب باران در ایام قحطى و خشک‏سالىِ مکه توسط عمویش ابوطالب.

9. همراهى حضرت محمد(ص) در سن دوازده سالگى با عمویش، در سفر بازرگانى شام.

10. پیشگویى «بحیرا»، راهب سرزمین بُصرى‏، از پیامبرى حضرت محمد(ص)، در سفر بازرگانىِ آن حضرت به شام، و سفارش به عمویش، ابوطالب در نگه‏دارى او از دشمنى‏هاى یهود.

11. همراهىِ حضرت محمد(ص)، در سن پانزده سالگى با عمویش، ابوطالب، در نبرد قریش با قبیله هوازن (جنگ فجّار).

12. شرکت حضرت محمد(ص)، در سن بیست سالگى، در پیمان دفاع از حقوق مظلومان (معروف به حلف الفضول) و تأیید آن پس از بعثت.

13. سفر بازرگانىِ حضرت محمد(ص) به شام از سوى خدیجه بنت خویلد (زن سرمایه‏دار مکّه).

14. ازدواج حضرت محمد(ص) در سن 25 سالگى با خدیجه بنت خویلد، در مکه.

15. پذیرش حَکَمیت حضرت محمد(ص)، در سن 35 سالگى از سوى سران قبیله‏ها و رفع اختلاف آنها در نصب حجرالأسود، در دیواره خانه خدا (کعبه).

16. درخواست حضرت محمد(ص) از عمویش، ابوطالب، براى کفالت و سرپرستىِ فرزند هشت ساله‏اش، على(ع)، و پذیرفتن ابوطالب در فرستادن فرزندش على(ع) به خانه حضرت محمد(ص) و خدیجه (س).

17. تردد حضرت محمد(ص) به غارى در کوه «حرا»، در حوالى مکه، براى تفکر و نیایش.

18. برانگیخته شدن حضرت محمد(ص) به پیامبرى اسلام، در سن چهل سالگى، در تاریخ 27 رجب (و به روایت اهل سنت، در ماه رمضان) از سوى پروردگار جهان و نزول وحى و آیات قرآن مجید بر ایشان.

19. ایمان همزمانِ خدیجه کبرى و حضرت على(ع) به حضرت محمد(ص)، در نخستین روزهاى بعثت.

20. اقتداى خدیجه کبرى و حضرت على(ع) به پیامبر(ص)، در نمازهاى یومیه، در کنار خانه خدا و شگفتى قریش از عمل آنان.

21. مأموریت پیامبر(ص) از جانب خداوند منان، براى دعوت اقوام خویش (بنى‏هاشم) به پذیرش اسلام، و عدم اعتناى آنان، غیر از على بن ابى‏طالب(ع) به خواسته‏هاى پیامبر(ص).

22. معرفى حضرت على(ع) به جانشینىِ خویش توسط پیامبر(ص) در جریان دعوت بنى هاشم به دین اسلام.

23. دعوت‏هاى پنهانى و تربیت افراد، توسط پیامبر اسلام(ص) در سه سال اوّل بعثت.

24. پذیرش دین اسلام، در سه سال اول بعثت از سوى افراد ذیل:

الف) مردان: على بن ابى‏طالب، جعفر بن ابى‏طالب، زید بن حارثه، زبیر بن عوام، عبدالرحمن بن عوف، سعد بن ابى وقاص، طلحة بن عبیدالله، ابو عبیده جراح، ابوسلمه، ارقم بن ابى ارقم، قدامة بن مظعون، عبدالله بن مظعون، عبیدة بن حارث، سعیدبن زید، خبّاب بن ارت، ابوبکر بن ابى قحافه، عثمان بن عفان، عمّار بن یاسر، صهیب بن سنان، ابوذر غفارى، یاسر (پدر عمّار)، عبدالله بن مسعود، بلال بن ریاح حبشى و... .

ب) زنان: خدیجه بنت خویلد، فاطمه بنت اسد، سمیّه مادر عمّار، امّ الفضل بنت حارث (همسر عباس) و... .

25. دعوت عمومى و علنى مردم مکه به پذیرش دین اسلام توسط حضرت محمد(ص) پس از گذشت سه سال از آغاز بعثت.

26. اعتراض مکرر سران قریش به ابوطالب و شِکوه از عملکردهاى او در پشتیبانى از حضرت محمد(ص).

27. اذیت و آزار سران قریش به پیامبر(ص) براى دست کشیدن از عقاید اسلامى.

28. ایمان حمزة بن عبدالمطلب به دین برادرزاده‏اش، محمد(ص) و تأثیر ایمان او در تقویت اسلام و مسلمانان.

29. تشدید شکنجه و آزار تازه مسلمانان توسط سران قریش و شهادت برخى از آنان (مانند پدر و مادر عمّار) در زیر شکنجه.

30. وعده تطمیع سران قریش به پیامبر اکرم(ص) در صورت انصراف از ادعاى نبوّت، و عدم اعتناى آن حضرت به خواسته‏هاى آنان.

31. مهاجرت گروهى از مسلمانان مکه به حبشه و پناه بردن به نجاشى، پادشاه این کشور، به دستور حضرت محمد(ص)، در رجب سال پنجم بعثت (هشت سال پیش از هجرت به مدینه).

32. پشتیبانى نجاشى، پادشاه حبشه از مسلمانان مهاجر و عدم پذیرش درخواست فرستادگان قریش، مبنى بر باز گرداندن مهاجران به مکه.

33. تولد حضرت فاطمه زهرا (س) در بیستم جمادى الاخر سال پنجم بعثت (و به روایتى سال دوم بعثت).

34. تحریم اقتصادى و قطع روابط اجتماعى قریش با حضرت محمد(ص) و یاران او در سال هفتم بعثت.

35. درخواست ابوطالب از عموم بنى هاشم و خویشاوندان حضرت محمد(ص)، براى اقامت گزیدن در درّه‏اى میان کوه‏هاى مکه (که بعدها به شعب ابى‏طالب معروف شد) جهت پشتیبانى و حراست از حضرت محمد(ص)، در سال هفتم بعثت.

36. محاصره شدن بنى هاشم در شعب ابى طالب و دشوارى زندگى آنان در آن درّه خشک، به مدت سه سال (و به روایتى چهار سال).

37. خبر غیبى حضرت محمد(ص) مبنى بر از بین رفتن مندرجات پیمان نامه قریش به وسیله موریانه و آشکار شدن این أمر بر سران قریش.

38. اعلام برائت برخى از سران قریش از پیمان نامه ظالمانه و اظهار پشیمانى آنان از رفتارهاى نارواى خویش با حضرت محمد(ص) و بنى هاشم، در محاصره شعب ابى‏طالب و اصرار آنها در بازگرداندن بنى هاشم به مکه معظمه.

39. درگذشت ابوطالب، بزرگ حامى پیامبر اسلام(ص) و درگذشت خدیجه کبرى(س)، نخستین همسر پیامبر(ص)، در فاصله چند روز از یکدیگر، پس از بازگشت از شعب ابى طالب به مکه، در سال دهم بعثت و تأثّر شدید حضرت محمد(ص) در وفات آن دو.

40. سفر حضرت محمد(ص) به طائف، در سال یازدهم بعثت، و دعوت سران قبیله «ثقیف» به دین اسلام و عدم پذیرش آنان و آزار و شکنجه آنان به حضرت محمد(ص).

41. بازگشت حضرت محمد(ص) از طائف به مکه و درخواست ایشان از مطعم بن عدى (یکى از سران قریش) براى قبول پناهندگى و پشتیبانى از آن حضرت.

42. ازدواج حضرت محمد(ص) با سوده دختر زمعه، در مکه، پس از وفات خدیجه کبرى (س).

43. معراج پیامبر اسلام(ص) و سفر عرفانى ایشان از خانه خواهر رضاعى‏اش، ام‏هانى (دختر ابى طالب) به مسجد الاقصى، در بیت المقدس و از آن‏جا به عرش الهى و سدرة المنتهى.

44. دعوت پیامبر اکرم(ص) از زایران خانه خدا، در ایّام حج و آشنایى اسعد بن زراره (رئیس قبیله خزرج در یثرب) با آن حضرت و پذیرفتن دین اسلام در سال یازدهم بعثت.

45. عزیمت مصعب بن عمیر به یثرب به دستور پیامبراکرم(ص)، براى آشنایى مردم با دین اسلام.

46. ایمان آوردن دوازده نفر از زایران یثربىِ خانه خدا به پیامبر(ص) و پذیرفتن دین اسلام، در سال دوازدهم بعثت و انعقاد نخستین پیمان با رسول خدا(ص) (معروف به اوّلین پیمان عقبه).

47. بیعت و پیمان گروهى از اهالى یثرب (از قبیله خزرج و اوس) با پیامبراکرم(ص)، در موسم حج سال سیزدهم بعثت، در مکه (معروف به دومین پیمان عقبه).

48. عکس‏العمل سران قریش، به بیعت مسلمانان یثرب با پیامبر اسلام(ص) و سختگیرى آنان در آزار و شکنجه مسلمانان مکه.

49. مهاجرت انفرادى مسلمانان تحت فشار مکه به یثرب به دستور پیامبر اسلام(ص) و پشتیبانى مسلمانان یثرب از مهاجران، در اواخر سال سیزدهم و اوائل سال چهاردهم بعثت.

50. انجمن سران قریش، در «دارالنّدوه» و تصمیم آنان بر کشتن پیامبر اسلام(ص).

51. حمله پنهانى چهل نفر از طایفه‏ها و قبیله‏هاى مختلف مکه، به خانه پیامبر(ص) براى کشتن آن حضرت، در «لیلة المبیت» و مواجه شدن با على بن ابى‏طالب(ع) در بستر پیامبر(ص).

52. خروج پیامبر اکرم(ص) از خانه خویش و پناه گرفتن در غار ثور، در حوالى مکه، در «لیلة المبیت» و همراهى ابوبکر بن ابى قحافه با آن حضرت، در واپسین روزهاى ماه صفر سال چهاردهم بعثت.

53. آغاز هجرت تاریخ ساز پیامبر اسلام(ص) از غار ثور در مکه معظّمه، به سوى یثرب (که از آن پس «مدینة الرسول» خوانده شد) در روز اوّل ربیع الاول سال چهاردهم بعثت و ورود به مدینه در دوازدهم همین ماه و استقبال اهالى این شهر از آن حضرت.

54. بناى مسجد النبى(ص)، در مدینه، به دست پیامبر اسلام(ص)، مهاجران و انصار، در نخستین روزهاى ورود آن حضرت به مدینه.

55. ایجاد پیمان برادرى بین مهاجران و انصار مدینه، به فرمان پیامبر اسلام(ص)، در ماه رمضان سال اوّل هجرى.

56. مانورهاى جنگى و تهدید خطوط بازرگانى قریش توسط سپاهیان اسلام، از هشتمین ماه سال اوّل تا رمضان سال دوم هجرى، به فرمان پیامبر اسلام(ص).

57. تغییر قبله مسلمانان از بیت المقدس به مکه، در هفتمین ماه سال دوم هجرى.

58. وقوع جنگ بدر میان سپاهیان اسلام و سران قریش، در ماه رمضان سال دوم هجرى و پیروزى شکوهمند مسلمانان در این نبرد (با از دست دادن چهارده شهید و کشتن هفتاد نفر از مشرکان و به اسارت گرفتن هفتاد نفر دیگر از آنان).

59. وفات رقیّه، دختر رسول خدا(ص) (همسر عثمان بن عفّان)، در مدینه، به سال دوم هجرى.

60. پیمان شکنى یهودیان طایفه قینقاع مدینه و وقوع جنگ میان آنان و سپاهیان اسلام، و تسلیم و تبعید شدن همگى آنان از مدینه به شام، در شوال سال دوم هجرى.

61. وقوع جنگ اُحد میان سپاهیان اسلام و مشرکان قریش، در شوال سال سوم هجرى و پیروزى ابتدایى مسلمانان با دلاورى‏هاى حمزه، حضرت على(ع)، ابودجانه، زبیر و سایر صحابه پیامبر(ص)، وشکست نهایى سپاهیان اسلام با از دست دادن هفتاد کشته، از جمله حمزه سیدالشهداء، در این نبرد، به دلیل بى‏انظباطى نگهبانان شکاف میان کوه احد.

62. کشته شدن دو گروه تبلیغى اسلام (ده نفره و چهل نفره) به دست مشرکان، در سرزمین رجیع و بئر معونه، در سال چهارم هجرى.

63. توطئه یهودیان بنى نضیر، علیه پیامبر اکرم(ص) و وقوع جنگ میان آنان و مسلمانان، و پیروزى سپاهیان اسلام در بیرون راندن یهودیان از مدینه، در سال چهارم هجرى.

64. همدستى یهودیان و بت پرستان حجاز در هجوم به مدینه و وقوع جنگ احزاب (خندق) میان مسلمانان و مهاجمان، در سال پنجم هجرى و دلاورى‏هاى حضرت على(ع) در این نبرد سرنوشت ساز.

65. خیانت یهودیان بنى قریظه به مسلمانان، در جنگ احزاب و کیفر سخت آنان به دست سپاهیان اسلام پس از نبرد احزاب.

66. وقوع غزوه بنى مصطلق، در سال ششم هجرى، و پیروزى درخشان مسلمانان در این نبرد.

67. آهنگ پیامبر اسلام و1520 نفر از مسلمانان، از مدینه به مکه، براى انجام عمره و جلوگیرى بت پرستان مکه از ورود آنان، در سال ششم هجرى.

68. انعقاد پیمان صلح حدیبیه، میان پیامبر اسلام(ص) و مشرکان قریش، در سال ششم هجرى.

69. وقوع جنگ خیبر میان مسلمانان و یهودیان، در وادى خیبر، در 32 فرسخى شمال مدینه، و دلاورى‏هاى سپاه اسلام، از جمله امام على(ع) در این نبرد، به سال هفتم هجرى.

70. واگذارى باغ فدک، در سرزمین خیبر، توسط پیامبر اسلام(ص) به دخترش، فاطمه زهرا(س).

71. نامه پیامبر اسلام به پادشاهان ایران، روم، حبشه، مصر، یمامه، بحرین و حیره (اردن)، و دعوت آنان به دین اسلام، در سال هفتم هجرى.

72. سفر عبادى و زیارتى پیامبر اسلام(ص) و دو هزار مسلمان همراه وى از مدینه به مکه معظّمه، براى انجام مراسم عمره قضا، در ذى قعده سال هفتم هجرى (پس از گذشت یک سال از پیمان صلح حدیبیه).

73. وقوع جنگ موته در سر حدّات شام، میان سه هزار سپاهى اسلام و دویست هزار مرد جنگى روم (صد هزار نفر از عرب‏هاى تحت استیلاى روم و صد هزار نفر از سپاهیان رومى)، در سال هشتم هجرى، و به شهادت رسیدن تعداد زیادى از سپاهیان اسلام، از جمله جعفر بن ابى طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، سه فرمانده منصوب پیامبر اسلام، و عقب نشینى بازماندگان به مدینه.

74. هم پیمانى دوازده هزار مرد جنگى در وادى یابس، براى کشتن پیامبر اسلام(ص) و کوبیدن مسلمانان مدینه، و وقوع جنگ میان آنان و سپاهیان اسلام به فرماندهى ابوبکر بن ابى قحافه در مرتبه اوّل، عمربن خطاب در مرتبه دوم، و عمروبن عاص در مرتبه سوّم و عقب نشینى مسلمانان در هر سه مرتبه از معرکه جنگ، و اعطاى فرماندهى سپاه اسلام به امام على(ع) در مرتبه چهارم و پیروزى سپاهیان اسلام تحت فرماندهى امام على(ع) در این نبرد، که به جنگ «ذات سلاسل» معروف شد، در سال هشتم هجرى.

75. نقض پیمان صلح حدیبیه توسط بت‏پرستان مکه، با غارت و کشتن قبیله خزاعه، از قبایل هم پیمان مسلمانان، در سال هشتم هجرى.

76.فتح مکه به فرمان پیامبر اسلام (ص)، در سیزدهم رمضان سال هشتم هجرى، و ورود پیروزمند پیامبر(ص) و مسلمانان به مکه معظمه، و عفو اهالى مکه از جانب آن حضرت.

77. هم پیمانى سى هزار مرد جنگى از قبایل هوازن، ثقیف و بنى سعد، در نبرد با پیامبر اسلام(ص) و وقوع جنگ خونین میان آنان و دوازده هزار مسلمان، در وادىِ «حُنین»، به سال هشتم هجرى، پس از واقعه فتح مکه.

78. تعقیب آتش‏افروزان جنگ حُنین و کیفر آنان به دست سپاهیان اسلام در طائف.

79. منصوب شدن عتاب بن اسید به فرماندارىِ مکه، و معاذ بن جبل، براى تعلیم قرآن و احکام اسلام به اهالى این شهر توسط پیامبر اسلام(ص)، در سال هشتم هجرى پس از فتح مکه.

80. وفات زینب بزرگ‏ترین دختر رسول خدا(ص) (زوجه ابوالعاص بن ربیع) پس از تحمّل رنج هجرت از مکه و بیمارى‏هاى طولانى در مدینه، در اواخر سال هشتم هجرى.

81. تولد ابراهیم، فرزند پیامبر اسلام(ص) از ماریه قبطیه (کنیزى که مقوقس، فرمانرواى مصر به پیامبر اسلام هدیه کرده بود) در اواخر سال هشتم هجرى.

82. فرمان پیامبر اسلام(ص) مبنى بر گرفتن زکات از مسلمانان.

83. مأموریت على بن ابى طالب(ع) از سوى پیامبر اسلام(ص) با 150 مرد جنگى، در تخریب بت‏خانه و شکستن بت بزرگ قبیله «طىّ»، و پیروزى شکوهمند مسلمانان و شکست مسیحیان این قبیله، وفرار عدى بن حاتم (فرزند حاتم طایى) از معرکه جنگ و پناه بردن به شام، در سال نهم هجرى، و بازگشت او پس از مدتى به مدینه، و مسلمان شدنش به دست پیامبر اسلام (ص).

84. حرکت پیامبر اسلام (ص) و سى هزار مرد جنگى مسلمانان از حجاز به سوى تبوک، در مرز شام، براى مبارزه با سپاهیان روم شرقى، در شعبان سال نهم هجرى، و عدم وقوع درگیرى میان آنان.

85. دستور پیامبر اکرم (ص) به حضرت على (ع) در باقى ماندن در شهر مدینه، درایّام غیبت پیامبر (ص)، هنگام گسیل سپاه اسلام به سرزمین تبوک، جهت خنثى‏سازى توطئه‏هاى منافقان.

86. ایجاد بناى مسجد ضرار به دست منافقان مدینه، و دستور پیامبر اکرم (ص) مبنى بر تخریب آن مسجد و تبدیل آن به مرکز زباله، پس از بازگشت از غزوه تبوک، در سال نهم هجرى.

87. مأموریت ابوبکر بن ابى قحافه توسط پیامبر اسلام (ص) براى ابلاغ سوره برائت به اهالى مکه و زایران خانه خدا، در ایّام حج، و سپس عزل او پیش از رسیدن به مکه توسط پیامبر (ص) و واگذارى این مأموریت به على بن ابى طالب (ع)، در ذى‏حجّه سال نهم هجرى.

88.پذیرش دین اسلام از سوى قبایل و طوایف مختلف عرب، از جمله سران قبیله ثقیف، بنى طىّ، بنى تمیم و بنى عامر، در سال نهم هجرى.

89. وفات ابراهیم، فرزند پیامبر اسلام (ص) در سن هیجده ماهگى، در سال دهم هجرى.

90. مباهله پیامبر اکرم (ص) به همراهى حضرت على (ع)، فاطمه زهرا (س)، امام حسن مجتبى (ع) و امام حسین (ع) با نصاراى «نجران»، و انصراف هیأت نمایندگىِ نجران از ادامه مباهله با خاندان نبوت، در سال دهم هجرى.

91. مأموریت یافتن حضرت على (ع) از سوى پیامبر اسلام (ص) براى دعوت اهالى یمن به اسلام و داورى در بین آنان و جمع‏آورىِ جزیه از اهالى مسیحى نجران، در سال دهم هجرى.

92. آخرین سفر زیارتى و عبادى پیامبراسلام (ص) به مکه معظمه، در سال دهم هجرى (معروف به حجّة الوداع).

93. پیوستن حضرت على (ع) به پیامبر اسلام (ص) در مراسم حج، در بازگشت از مأموریت یمن.

94. منصوب شدن حضرت على (ع) به ولایت و جانشینى پیامبر اسلام (ص) در 18 ذى‏حجّه سال دهم هجرى، در سرزمین «غدیر» (بین راه مکه و مدینه)، پس از بازگشت از سفر حجّة الوداع.

95. ادعاى دروغین نبوت از سوى مسیلمه کذّاب و اسود بن کعب عنسى، در یمامه و یمن، در اواخر سال دهم هجرى.

96. تجهیز سپاهى متشکل از مهاجران و انصار به فرماندهى اسامة بن زید، براى نبرد با سپاهیان روم، توسط پیامبر اسلام (ص) در اوائل سال یازدهم هجرى.

97. بیمارى پیامبراسلام(ص) در اوائل سال یازدهم هجرى و تأکید و اصرار آن حضرت بر حضور همگان در سپاه اسامه، براى مبارزه با رومیان.

98. رحلت جانسوز پیامبر اسلام (ص) در 28 صفر (و به روایت اهل سنت در 12 ربیع الاول) سال یازدهم هجرى، (632 م.) در مدینه، و سوگوارى بى سابقه مسلمانان.

99. غسل، کفن و دفن پیکر مطهر پیامبر اسلام (ص) در خانه‏اش پس از یک روز به دست امام على (ع) و با کمک عباس و فرزندش، فضل.

100. اندوه شدید فاطمه زهرا(س)، تنها فرزند بازمانده از پیامبر اکرم (ص) در رحلت جانسوز پدر.

101. اجتماع سران انصار و مهاجر در سقیفه بنى ساعده، و انتخاب ابوبکر بن ابى‏قحافه به جانشینى پیامبر اسلام (ص)، على رغم سفارش رسول خدا (ص) درباره جانشینى حضرت على (ع).

بیوگرافی حضرت علی(ع) / زندگینامه ی حضرت علی(ع)

حضرت امیر المومنین علی (ع ) فرزند ابوطالب شیخ بنی هاشم عموی پیغمبر اکرم (ص) بود که پیغمبر اکرم او را سرپرستی نموده و در خانه خود جای داده و بزرگ کرده بود و پس از بعثت نیز تا زنده بود ازآن حضرت حمایت کرد و شر کفار عرب و خاصه قریش را از وی دفع نمود .

علی ع بنا به نقل مشهور ده سال پیش از بعثت متولد شد و پس از شش سال بر اثر قحطی که در مکه و حوالی آن روی دا د بنا به در خواست پیغمبر اکرم ص  از خانه پدر به خانه پسرعموی خود پیغمبر اکرم  منتقل کردید. و تحت سرپرستی و پرورش مستقیم آن حضرت درآمد پس از چند سال که پیغمبر اکرم ص به موهبت نبوت نایل شد و برای نخستین بار در غار حرا وحی آسمانی به وی رسید. وقتی که از غار رهسپار شهر و خانه خود شد وما جرارا فرمودعلی ع به آن حضرت ایمان آورد. وباز درمجلسی که پیغمبرا کرم ص خویشاوندان نزدیک خود را جمع کرده و بدین خدا دعوت نمود فرمود نخستین کسی از شما که دعوت مرا بپذیرد خلیفه و وصی و وزیر من خواهد بود.تنها کسیکه از جای خود بلند شد و ایمان آورد علی ع بود و پیغمبر اکرم ایمان او را پذیرفت و وعده های خود را درباره اش امضا نمود. از این روی علی ع نخستین کسی است که به اسلام ایمان آورد و نخستین کسی است که هرگز غیر خدای یگانه را نپرستید.
علی ع پیوسته ملازم پیغمبر اکرم ص بود تا آن حضرت از مکه به مدینه هجرت نمود و در شب هجرت نیز که کفار خانه آن حضرت را محاصره کرده بودند و تصمیم داشتند آخر شب به خانه ریخته و آن حضرت را در بستر خواب قطعه قطعه نمایند علی ع در بستر پیغمبر اکرم ص خوابید و آن حضرت از خانه بیرون آمده .رهسپار مدینه گردید
در مدینه نیز ملازم پیغمبر اکرم ص بود و آن حضرت در هیچ زمان علی ع را کنار نزد و یگانه دختر محبوبه خود فاطمه را به عقد آن حضرت درآورد. و در موقعی که میان اصحاب خود عقد اخوت می بست او را برادر خود قرار داد. علی ع در تمام  جنگهاپی که پیغمبر اکرم ص شرکت داشتند حاضر شد جز جنگ تبوک که آن حضرت اورا درمدینه به جای خود قرارداده بودودر هیچ جنگی پای به عقب نگذاشت. و از هیچ حریفی روی نگردانید و در هیچ امری با پیغمبر اکرم ص مخالفت نکرد چنانکه آن حضرت فرمود هرگز علی از حق و حق از علی جدا نمی شوند.علی ع روز رحلت پیغمبر اکرم سی و سه سال داشت و با اینکه در همه فضایل دینی سرآمد و در میان اصحاب پیغمبر ممتاز بودبه بهانه اینکه وی جوان است و مردم بواسطه خونهایی که در جنگهابه همراه پیغمبر اکرم ص ریخته با وی دشمنند از خلافت  کنارش زدند و به این ترتیب دست آن حضرت از شئون عمومی بکلی قطع شد وی نیز به تربیت افراد پرداخت و بیست و پنجسال که زمان خلا فت سه خلیفه پس از رحلت پیغمبر اکرم ص بودبدین ترتیب گذرانید و پس از کشته شدن خلیفه سوم مردم با آن .حضرت بیعت نموده و به خلافتش برگزیدند
آن حضرت در خلافت خود که چهار سال و نه ماه تقریبا طول کشید سیرت پیغمبر اکرم ص را داشت و به خلافت خود صورت نهضت و انقلاب داده به اصلاحات پرداخت و البته این اصلاحات بضرر برخی از سود جویان تمام می شد و از این روی عده ای از صحابه که پیشاپیش آنها ام المومنین عایشــه و طلحــه و زیبــر ومعاویــه بودند خون خلیفه سوم را دستاویز قرار داده سر به مخالفت برداشتـه و بنای شورش وآشوبگری گذاشتند .
آن حضرت برای خوابانیدن فتنه , جنگی با ام المومنین عایشه و طلحه و زیبر در نزدیکی بصره که به جنگ جمل معروف است و جنگی دیگر با معاویه در مرزعراق و شام که به جنگ صفین معروف است و یکسال و نیم ادامه یافت و جنگی  با خوارج در نهروان که به جنگ نهروان معروف است  کرده و به این ترتیب بیشتر مساعی آن حضرت در ایام خلافت خود صرف رفع اختلافات داخلی شد و پس از مدتی صبح روز نوزدهم ماه رمضان سال چهلم هجری در مسجد کوفه در سر نماز .بدست یکی از خوارج ضربتی خورده و در شب بیست و یکم ماه شهید شدند .

امیرالمومنین علی ع به شهادت تاریخ و اعتراف دوست و دشمن در کمالات انسانی نقیصه ای نداشته و در فضایل اسلامی نمونه کاملی ا ز تربیت پیغمبر اکرم ص .بود .بحثهایی که در اطراف شخصیت او شده و کتابهایی که در این باره شیعه و سنی و سایر مطلعین و کنجکاوان نوشته اند درباره هیچیک از شخصیت های تاریخ اتفاق نیفتاده است
علی ع در علم و دانش داناترین یاران پیغمبر اکرم ص و سایرمسلمانان بود  و نخستین کسی است در اسلام که در بیانات علمی خود در استدلال و برهان را باز کرد و در معارف الهیه بحث فلسفی نمود و در باطن قرآن سخن گفت و برای نگهداری لفظ قرآن دستورزبان عربی را وضع فرمود و تواناترین عرب بود در سخنرانی. علی ع که در زمان پیغمبر اکرم ص و پس ازآن در همه جنگها شرکت کرد.

در شجاعت ضرب المثل بود هرگز ترس و اضطراب از خود نشان نداد و با اینکه بارها ضمن حوادثی مانند جنگهای احد و حنین و خیبر و خندق یاران پیغمبر اکرم ص و لشکریان اسلام لرزیدند و یا پراکنده شده فرار نمودند وی هرگز پشت به دشمن نکرد و هرگز نشد که کسی از مردان جنگی دشمن با وی درآویزد و جان به سلامت برد و در عین حال با کمال توانایی, ناتوانان را نمی شکست و فراریان را دنبال نمی کرد و شبیخون نمی زد و آب بروی دشمن نمی بست .
حضرت علی ع در سال 40 هجری در ماه مبارک رمضان در شب نوزدهم ضربت خوردند .و در شب بیست و یکم به شهادت رسیدند

حضرت علی ع با همه وجود و خالصانه از حریم دین خدا حمایت کرد لحظه ای در آسایش نبود مخصوصا در ایام پر مخاطره حکومت عدل گسترش که نظیر  آن وجود نداشته است.

 پیامبر اکرم ص حضرت علی  و خودشان را از یک شجره می دانستند و می فرمودند : .من و علی پدر این امت هستیم من شهر علم هستم و علی درب آن


وصیت امیر مومنان علی ع

طبری در تاریخ و ابوالفر اصفهانی در مقاتل الطالبیین وصیت نامه امیر مومنان ع را ذکر کرده اند. این وصیت نامه چنین است .
بسم الله الرحمن الرحیم
این وصیت‌نامه علی بن ابیطالب است. گواهی می دهد که معبودی جز خدای بی شریک نیست و محمد بنده و پیامبر اوست که وی را با هدایت و آیین حق فرستاد که بر همه دینها چیرگی دهد اگرچه مشرکان آن را ناخوش دارند. نماز و عبادت و زندگی و مرگ من برای خدای بی شریک و پروردگار جهانیان است. چنین مامور شده ام و من از مسلمانانم. شما دو تن حسن و حسین ع را به تقوای الهی سفارش می کنم. درجست و جوی دنیا نباشید اگر چه دنیا در جست و جوی شما باشد و بر چیزی از دنیا که از دست شما می رود دریغ مخورید. جز حق مگویید و برای پاداش کار کنید برای آخرت کار کنید. دشمن ستمگر و یاور مظلوم و ستمدیده باشید. شما دو تن و همه فرزندان و خانواده ام و هرکس را که این وصیت نامه من به دست او می رسد به تقوای الهی و رعایت نظم در کارها و اصلاح میان خودتان سفارش می کنم. زیرا از رسول خدا ص شنیدم که می فرمود اصلاح میان مردم برتر از تمام نماز و روزه است و دشمنی مکنید که باعث زوال دین است و نیرویی نیست مگر به استعانت خدا. به خویشاوندان خود بنگرید. پس با آنها رفت و آمد. کنید که خداوند محاسبه را بر شما سبک می کند .خدا را ا در مورد یتیمان رعایت کنید. گرسنه شان نگه ندارید تا در محضر شما در  خواری نیفتند. زیرا از رسول خدا ص شنیدم که می فرمود هر کس یتیمی را سرپرستی کند تا بی نیاز شود .
خداوند بهشت را برای او واجب می گرداند. و اگر کسی مال یتیمی را بخورد جهنم را بر او واجب
می کند. خدا را خدا را در مورد قرآن منظور دارید تا مبادا دیگران در عمل بدان از شما پیشی گیرند خدا را در مورد همسایگانتان پیش نظر آورید که سفارش شدگان پیامبرتان هستند. خدا را خدا را خدا را درباره خانه پروردگارتان منظور دارید. پس تا زمانی که باقی هستید نباید از وجود شما خالی باشد که اگر متروک شود نتوانید همتایی برای آن قرار دهید و کوچک ترین چیز برای کسی که از آن بازگردد آمرزش تمام گناهانی است که پیش از آن مرتکب شده بود. خدا را خدا را درباره نماز رعایت کنید که آن بهترین کردارها و ستون دین شماست. خدا را خدا را درباره زکات پیش چشم آورید که آن خشم .پروردگارتان را فرو می‌نشاند. خدا را خدا را درباره جهاد در راه خدا با مالها و جانهایتان منظور دارید .
جز این نیست که دو تن در راه خدا جهاد می کنند, پیشوای هدایت کننده و کسی که مطیع او و پیرو هدایت اوست. خدا را خدا را درباره ذریه پیامبرتان ص رعایت کنید و مبادا پیش روی شما به آنان ستم کنند. خدا را خدا را در مورد یاران پیامبرتان ص منظور دارید کسانی که بدعتی از آنان سر نزده و بدعتگذاری را پناه نداده‌اند. زیرا رسول خدای به آنان سفارش کرده و بدعتگذاران آنان و پناه دهندگان به آنان را لعنت فرموده است. خدا را خدا را در مورد مستمندان و مسکینان پیش چشم آورید. پس آنان را در زندگی خود سهیم کنید .
سپس فرمود نماز. نماز. در راه خدا از سرزنش سرزنشگران بیم مدارید خداوند شما را از شر کسانی که بر ضد شمایند کفایت کند. با مردم به نیکویی سخن بگویید چنان که خداوند شما را بدان فرموده است و امر به معروف و نهی از منکر را کنار مگذارید که در این صورت خداوند بدان شما را بر شما حاکم کند. آن گاه دعا می کنید ولی به استجابت نمی رسد. بر شما باد دوستی و بخشندگی و از جدایی و دشمنی و پراکندگی بر حذر باشید. در کار نیک و پرهیزگاری .یار همدیگر باشید و بر گناه و ستم همدلی مکنید. پروای خدا پیشه کنید که خدا سخت مجازات است.

خداوند دودمان شما را حفظ کند و پیغمبر را در میان شما بر جای دارد و شما را به خدا می سپارم که بهترین نگهدارنده است و سلام و رحمت و برکات الهی را بر شما می خوانم .


تالیفات امیرالمومنین ع

ـ جمع القرآن و تاویله یا جمع آوری آیات قرآن براساس ترتیب نزول

ـ کتابی که آن حضرت در آن شصت نوع از انواع علوم قرآنی را جمع کرده و برای هر نوع از آنها

مثالی زده است

ـ الجامعه

ـ الحفر

ـ صحیفه الفرائض

ـ کتابی درباره زکات چارپایان

ـ کتابی در ابواب فقه

ـ کتابی دیگر در ابواب فقه

ـ نامه آن حضرت به مالک اشتر

ـ وصیت وی به محمد حنفیه

ـ دعاها و مناجاتی که از آن حضرت به جا مانده است و برخی از دانشمندان آنها را جمع کرده و بدان صحیفه علویه گفته‌اند .

ـ مسند آن حضرت که توسط نسایی جمع آوری شده است. این کتاب حاوی احادیث و روایاتی است که از آن حضرت نقل شده است .

ـ جنة الاسماء در کشف الظنون در این باره آمده است جنة الاسماء نوشته امام علی بن ابیطالب است که امام محمد غزالی متوفا در 505 ه بر آن شرحی نوشته است .


کتابهایی که سخنان آن حضرت را گرد آورده اند

.ـ نهج البلاغه که توسط شریف رضی جمع آوری شده و تا کنون چندین بار به چاپ رسیده است
ـ مافات نهج البلاغه من کلامه سخنان آن حضرت که در نهج البلاغه نیامده است جمع آوری شده توسط فاضل معاصرشیخ هادی بن شیخ عباس بن شیخ جعفر فقیه نجفی این کتاب به چاپ رسیده است
.ـ مائه کلمه جمع آوری شده توسط جاحظ مطبوع
ـ غرر الحکم و دررالکلم گردآوری شده توسط عبدالواحد بن محمد بن عبدالواحد آمدی تمیمی. وی این سخنان را از کلمات کوتاه آن حضرت جمع آوری کرده و به نهج البلاغه نزدیک است. انگیزه آمدی در تالیف این کتاب کاری بود که جاحظ در تالیف مائه الکلمه به انجام رسانده بود. مطبوع
.ـ دستور معالم الحکم مطبوع
.ـ نثر اللالی جمع آوری شده به وسیله ابوعلی فضل بن حسن طبرسی مولف مجمع البیان مطبوع
ـ مطلوب کل طالب من کلام علی بن ابیطالب جمع آوری شده توسط ابواسحاق و طواط انصاری. در
این کتاب صد سخن حکمت آمیز منسوب به آن حضرت نقل شده است. این کتاب در لایپزیک و بولاق به طبع رسیده و به فارسی و آلمانی برگردانده شده است
.ـ قلائد الحکم و فرائد الکلم گردآوری شده توسط قاضی ابو یوسف یعقوب بن سلیمان اسفراینی
.ـ معمیات علی ع
.ـ امثال الامام علی بن ابیطالب طبع جوائب که بر پایه حروف الفبا ترتیب یافته است
.ـ سخنان علی ع که شیخ مفید در کتاب ارشاد خود نقل کرده است
.ـ سخنان و نامه های آن حضرت که نصر بن مزاحم در کتاب صفین خود نقل کرده است
ـ سخنان علی ع که در کتاب جواهر المطالب آورده شده است و کتابهای دیگری غیر از آنچه نام بردیم

بیوگرافی حضرت زهرا(س)/زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (س)

 

زندگینامه حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)

 

فاطمه (علیها السلام) در نزد مسلمانان برترین و والامقام ترین بانوی جهان در تمام قرون و اعصار می‌باشد. این عقیده بر گرفته از مضامین احادیث نبوی است. این طایفه از احادیث، اگر چه از لحاظ لفظی دارای تفاوت هستند، اما دارای مضمونی واحد می‌باشند. در یکی از این گفتارها (که البته مورد اتفاق مسلمانان، اعم از شیعه و سنی است)، رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: "فاطمه سرور زنان جهانیان است". اگر چه بنابر نص آیه شریفه قرآن، حضرت مریم برگزیده زنان جهانیان معرفی گردیده و در نزد مسلمانان دارای مقامی بلند و عفت و پاکدامنی مثال‌زدنی می‌باشد و از زنان برتر جهان معرفی گشته است، اما او برگزیده‌ی زنان عصر خویش بوده است. ولی علو مقام حضرت زهرا (علیها السلام) تنها محدود به عصر حیات آن بزرگوار نمی‌باشد و در تمامی اعصار جریان دارد. لذا است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در کلامی دیگر صراحتاً فاطمه (علیها السلام) را سرور زنان اولین و آخرین ذکر می‌نمایند. اما نکته‌ای دیگر نیز در این دو حدیث نبوی و احادیث مشابه دریافت می‌شود و آن اینست که اگر فاطمه (علیها السلام) برترین بانوی جهانیان است و در بین زنان از هر جهت، کسی دارای مقامی والاتر از او نیست، پس شناخت سراسر زندگانی و تمامی لحظات حیات او، از ارزش فوق العاده برخوردار می‌باشد. چرا که آدمی با دقت و تأمل در آن می‌تواند به عالیترین رتبه‌های روحانی نائل گردد. از سوی دیگر با مراجعه به قرآن کریم درمی‌یابیم که آیات متعددی در بیان شأن و مقام حضرتش نازل گردیده است که از آن جمله می‌توان به آیه‌ی تطهیر، آیه مباهله، آیات آغازین سوره دهر، سوره کوثر، آیه اعطای حق ذی القربی و... اشاره نمود که خود تأکیدی بر مقام عمیق آن حضرت در نزد خداوند است. این آیات با تکیه بر توفیق الهی، در مقالات دیگر مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ما در این قسمت به طور مختصر و با رعایت اختصار، به مطالعه شخصیت و زندگانی آن بزرگوار خواهیم پرداخت.

 

نام، القاب، کنیه‌ها

 نام مبارک آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) است و از برای ایشان القاب و صفات متعددی همچون زهرا، صدیقه، طاهره، مبارکه، بتول، راضیه، مرضیه، نیز ذکر شده است.

فاطمه، در لغت به معنی بریده شده و جدا شده می‌باشد و علت این نامگذاری بر طبق احادیث نبوی، آنست که: پیروان فاطمه (علیها السلام) به سبب او از آتش دوزخ بریده، جدا شده و برکنارند.

زهرا به معنای درخشنده است و از امام ششم، امام صادق (علیه السلام) روایت شده است که: "چون دخت پیامبر در محرابش می‌ایستاد (مشغول عبادت می‌شد)، نورش برای اهل آسمان می‌درخشید؛ همانطور که نور ستارگان برای اهل زمین می‌درخشد."

صدّیقه به معنی کسی است که به جز راستی چیزی از او صادر نمی شود. طاهره به معنای پاک و پاکیزه، مبارکه به معنای با خیر و برکت، بتول به معنای بریده و دور از ناپاکی، راضیه به معنای راضی به قضا و قدر الهی و مرضیه یعنی مورد رضایت الهی.(1)

کنیه‌های فاطمه (علیها السلام) نیز عبارتند از ام الحسین، ام الحسن، ام الائمه، ام ابیها و...

ام ابیها به معنای مادر پدر می‌باشد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) دخترش را با این وصف می‌ستود؛ این امر حکایت از آن دارد که فاطمه (علیها السلام) بسان مادری برای رسول خدا بوده است. تاریخ نیز گواه خوبی بر این معناست؛ چه هنگامی که فاطمه در خانه پدر حضور داشت و پس از وفات خدیجه (سلام الله علیها) غمخوار پدر و مایه پشت گرمی و آرامش رسول خدا بود و در این راه از هیچ اقدامی مضایقه نمی‌نمود، چه در جنگها که فاطمه بر جراحات پدر مرهم می‌گذاشت و چه در تمامی مواقف دیگر حیات رسول خدا.

 

مادر و پدر

همانگونه که می‌دانیم، نام پدر فاطمه (علیها السلام) محمد بن عبدالله (صلی الله علیه و آله و سلم) است که او رسول گرامی اسلام، خاتم پیامبران الهی و برترین مخلوق خداوند می‌باشد. مادر حضرتش خدیجه دختر خویلد، از زنان بزرگ و شریف قریش بوده است. او نخستین بانویی است که به اسلام گرویده است و پس از پذیرش اسلام، تمامی ثروت و دارایی خود را در خدمت به اسلام و مسلمانان مصرف نمود. خدیجه در دوران جاهلیت و دوران پیش از ظهور اسلام نیز به پاکدامنی مشهور بود؛ تا جایی که از او به طاهره (پاکیزه) یاد می‌شد و او را بزرگ زنان قریش می‌نامیدند.

 

ولادت

 فاطمه (علیها السلام) در سال پنجم پس از بعثت(2) و در روز 20 جمادی الثانی در مکه به دنیا آمد. چون به دنیا پانهاد، به قدرت الهی لب به سخن گشود و گفت: "شهادت می‌دهم که جز خدا، الهی نیست و پدرم رسول خدا و آقای پیامبران است و شوهرم سرور اوصیاء و فرزندانم (دو فرزندم) سرور نوادگان می‌باشند." اکثر مفسران شیعی و عده‌ای از مفسران بزرگ اهل تسنن نظیر فخر رازی، آیه آغازین سوره کوثر را به فاطمه (علیها السلام) تطبیق نموده‌اند و او را خیر کثیر و باعث بقا و گسترش نسل و ذریه پیامبر اکرم ذکر نموده‌اند. شایان ذکر است که آیه انتهایی این سوره نیز قرینه خوبی براین مدعاست که در آن خداوند به پیامبر خطاب می‌کند و می‌فرماید همانا دشمن تو ابتر و بدون نسل است.

 

مکارم اخلاق

 سراسر زندگانی صدیقه طاهره (علیها السلام)، مملو از مکارم اخلاق و رفتارهای نمونه و انسانی است. ما در این مجال جهت رعایت اختصار تنها به سه مورد اشاره می‌نماییم. اما دوباره تأکید می‌کنیم که این موارد، تنها بخش کوچکی از مکارم اخلاقی آن حضرت است.

<!--[if !supportLists]-->1-   <!--[endif]-->از جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) منقول است که: مردی از اعراب مهاجر که فردی فقیر مستمند بود، پس از نماز عصر از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طلب کمک و مساعدت نمود. حضرت فرمود که من چیزی ندارم. سپس او را به خانه فاطمه (سلام الله علیها) که در کنار مسجد و در نزدیکی خانه رسول خدا قرار داشت، راهنمایی نمودند. آن شخص به همراه بلال (صحابی و مؤذن رسول خدا) به در خانه حضرت فاطمه (علیها السلام) آمد و بر اهل بیت رسول خدا سلام گفت و سپس عرض حال نمود. حضرت فاطمه (علیها السلام) با وجود اینکه سه روز بود خود و پدر و همسرش در نهایت گرسنگی به سر می‌بردند، چون از حال فقیر آگاه شد، گردن‌بندی را که فرزند حمزه، دختر عموی حضرت به ایشان هدیه داده بود و در نزد آن بزرگوار یادگاری ارزشمند محسوب می‌شد، از گردن باز نمود و به اعرابی فرمود: این را بگیر و بفروش؛ امید است که خداوند بهتر از آن را نصیب تو نماید. اعرابی گردن‌بند را گرفت و به نزد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بازگشت و شرح حال را گفت. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از شنیدن ماجرا، متأثر گشت و اشک از چشمان مبارکش فرو ریخت و به حال اعرابی دعا فرمود. عمار یاسر (از اصحاب پیامبر) برخاست و اجازه گرفت و در برابر اعطای غذا، لباس، مرکب و هزینه سفر به اعرابی، آن گردن‌بند را از او خریداری نمود. پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) از اعرابی پرسید: آیا راضی شدی؟ او در مقابل، اظهار شرمندگی و تشکر نمود. عمار گردن‌بند را در پارچه ای یمانی پیچیده و آنرا معطر نمود و به همراه غلامش به پیامبر هدیه داد. غلام به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و جریان را باز گفت. حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) غلام و گردن‌بند را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. غلام به خانه‌ی صدیقه اطهر آمد. زهرا (علیها السلام)، گردن‌بند را گرفت و غلام را در راه خدا آزاد نمود.

گویند غلام در این هنگام تبسم نمود. هنگامی که علت را جویا شدند، گفت: چه گردن‌بند با برکتی بود، گرسنه‌ای را سیر کرد و برهنه‌ای را پوشانید، پیاده‌ای را صاحب مرکب و فقیری را بی‌نیاز کرد و غلامی را آزاد نمود و سرانجام به نزد صاحب خویش بازگشت.

<!--[if !supportLists]-->2-   <!--[endif]-->رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در شب زفاف پیراهن نویی را برای دختر خویش تهیه نمود. فاطمه (علیها السلام) پیراهن وصله‌داری نیز داشت. سائلی بر در خانه حاضر شد و گفت: من از خاندان نبوت پیراهن کهنه می‌خواهم. حضرت زهرا (علیها السلام) خواست پیراهن وصله‌دار را مطابق خواست سائل به او بدهد که به یاد آیه شریفه "هرگز به نیکی دست نمی‌یابید مگر آنکه از آنچه دوست دارید انفاق نمایید"، افتاد. در این هنگام فاطمه (علیها السلام) پیراهن نو را در راه خدا انفاق نمود.

<!--[if !supportLists]-->3-   <!--[endif]-->امام حسن مجتبی در ضمن بیانی، عبادت فاطمه (علیها السلام)، توجه او به مردم و مقدم داشتن آنان بر خویشتن، در عالیترین ساعات راز و نیاز با پروردگار را این گونه توصیف می‌نمایند: "مادرم فاطمه را دیدم که در شب جمعه‌ای در محراب عبادت خویش ایستاده بود و تا صبحگاهان، پیوسته به رکوع و سجود می‌پرداخت. و شنیدم که بر مردان و زنان مؤمن دعا می‌کرد، آنان را نام می‌برد و بسیار برایشان دعا می‌نمود اما برای خویشتن هیچ دعایی نکرد. پس به او گفتم: ای مادر، چرا برای خویش همانگونه که برای غیر، دعا می‌نمودی، دعا نکردی؟ فاطمه (علیها السلام) گفت: پسرم ! اول همسایه و سپس خانه."

 

ازدواج و فرزندان آن حضرت

 صدیقه کبری خواستگاران فراوانی داشت. نقل است که عده‌ای از نامداران صحابه از او خواستگاری کردند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به آنها فرمود که اختیار فاطمه در دست خداست. بنا بر آنچه که انس بن مالک نقل نموده است، عده‌ای دیگر از میان نامداران مهاجرین، برای خواستگاری فاطمه (علیها السلام) به نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رفتند و گفتند حاضریم برای این وصلت، مهر سنگینی را تقبل نماییم. رسول خدا همچنان مسأله را به نظر خداوند موکول می‌نمود تا سرانجام جبرئیل بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد و گفت: "ای محمد! خدا بر تو سلام می‌رساند و می‌فرماید فاطمه را به عقد علی درآور، خداوند علی را برای فاطمه و فاطمه را برای علی پسندیده است." امام علی (علیه السلام) نیز از خواستگاران فاطمه (علیها السلام) بود و حضرت رسول بنا بر آنچه که ذکر گردید، به امر الهی با این وصلت موافقت نمود. در روایات متعددی نقل گشته است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر علی نبود، فاطمه همتایی نداشت. بدین ترتیب بود که مقدمات زفاف فراهم شد. حضرت فاطمه (علیها السلام) با مهری اندک (بر خلاف رسوم جاهلی که مهر بزرگان بسیار بود) به خانه امام علی (علیه السلام) قدم گذارد.(3) ثمره این ازدواج مبارک، 5 فرزند به نامهای حسن، حسین، زینب، ام کلثوم و محسن (که در جریان وقایع پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) سقط شد)، بود. امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) از امامان 12 گانه می‌باشند که در دامان چنین مادری تربیت یافته‌اند و 9 امام دیگر (به غیر از امام علی (علیه السلام) و امام حسن (علیه السلام)) از ذریه امام حسین (علیه السلام) می‌باشند و بدین ترتیب و از طریق فاطمه (علیها السلام) به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) منتسب می‌گردند و از ذریه ایشان به شمار می‌روند.(4) و به خاطر منسوب بودن ائمه طاهرین (به غیر از امیر مؤمنان (علیه السلام)) به آن حضرت، فاطمه (علیها السلام) را "ام الائمه" (مادر امامان) گویند.

زینب (سلام الله علیها) که بزرگترین دختر فاطمه (علیها السلام) به شمار می‌آید، بانویی عابد و پاکدامن و عالم بود. او پس از واقعه عاشورا، و در امتداد حرکت امام حسین (علیه السلام)، آن چنان قیام حسینی را نیکو تبیین نمود، که پایه‌های حکومت فاسق اموی به لرزه افتاد و صدای اعتراض مردم نسبت به ظلم و جور یزید بارها و بارها بلند شد. تا جایی که حرکتهای گسترده‌ای بر ضد ظلم و ستم او سازمان گرفت. آنچه از جای جای تاریخ درباره عبادت زینب کبری (علیها السلام) بدست می‌آید، آنست که حتی در سخت‌ترین شرایط و طاقت‌فرساترین لحظات نیز راز و نیاز خویش با پروردگار خود را ترک ننمود و این عبادت و راز و نیاز او نیز ریشه در شناخت و معرفت او نسبت به ذات مقدس ربوبی داشت.

ام کلثوم نیز که در دامان چنین مادری پرورش یافته بود، بانویی جلیل القدر و خردمند و سخنور بود که او نیز پس از عاشورا به همراه زینب (سلام الله علیها) حضور داشت و نقشی عمده در آگاهی دادن به مردم ایفا نمود.

 

فاطمه (علیها السلام) در خانه

 فاطمه (علیها السلام) با آن همه فضیلت، همسری نیکو برای امیر مؤمنان بود. تا جایی که روایت شده هنگامی که علی (علیه السلام) به فاطمه (علیها السلام) می‌نگریست، غم و اندوهش زدوده می‌شد. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه حتی اموری را که می‌پنداشت امام علی (علیه السلام) قادر به تدارک آنها نیست، از او طلب نمی نمود. اگر بخواهیم هر چه بهتر رابطه زناشویی آن دو نور آسمان فضیلت را بررسی نماییم، نیکوست از امام علی (علیه السلام) بشنویم؛ چه آن هنگام که در ذیل خطبه‌ای به فاطمه (علیها السلام) با عنوان بهترین بانوی جهانیان مباهات می‌نماید و او را از افتخارات خویش بر می‌شمرد و یا آن هنگام که می‌فرماید: "بخدا سوگند که او را به خشم در نیاوردم و تا هنگامی که زنده بود، او را وادار به کاری که خوشش نیاید ننمودم؛ او نیز مرا به خشم نیاورد و نافرمانی هم ننمود."

 

مقام حضرت زهرا (علیها السلام) و جایگاه علمی ایشان

 فاطمه زهرا (علیها السلام) در نزد شیعیان اگر چه امام نیست، اما مقام و منزلت او در نزد خداوند و در بین مسلمانان به خصوص شیعیان، نه تنها کمتر از سایر ائمه نیست، بلکه آن حضرت همتای امیر المؤمنین و دارای منزلتی عظیم‌تر از سایر ائمه طاهرین (علیهم السلام) می‌باشد.

اگر بخواهیم مقام علمی فاطمه (علیها السلام) را درک کنیم و به گوشه‌ای از آن پی ببریم، شایسته است به گفتار او در خطبه فدکیه بنگریم؛ چه آنجا که استوارترین جملات را در توحید ذات اقدس ربوبی بر زبان جاری می‌کند، یا آن هنگام که معرفت و بینش خود را نسبت به رسول اکرم آشکار می‌سازد و یا در مجالی که در آن خطبه، امامت را شرح مختصری می‌دهد. جای جای این خطبه و احتجاجات این بانوی بزرگوار به قرآن کریم و بیان علت تشریع احکام، خود سندی محکم بر اقیانوس بی‌کران علم اوست که متصل به مجرای وحی است (قسمتی از این خطبه در فراز آخر مقاله خواهد آمد). از دیگر شواهدی که به آن وسیله می‌توان گوشه‌ای از علو مقام فاطمه (علیها السلام) را درک نمود، مراجعه زنان و یا حتی مردان مدینه در مسائل دینی و اعتقادی به آن بزرگوار می‌باشد که در فرازهای گوناگون تاریخ نقل شده است. همچنین استدلالهای عمیق فقهی فاطمه (علیها السلام) در جریان فدک (که مقداری از آن در ادامه ذکر خواهد گردید)، به روشنی بر احاطه فاطمه (علیها السلام) بر سراسر قرآن کریم و شرایع اسلامی دلالت می‌نماید.

 

مقام عصمت

 در بیان عصمت فاطمه (علیها السلام) و مصونیت او نه تنها از گناه و لغزش بلکه از سهو و خطا، استدلال به آیه تطهیر ما را بی‌نیاز می‌کند. ما در این قسمت جهت جلوگیری از طولانی شدن بحث، تنها اشاره می‌نماییم که عصمت فاطمه (علیها السلام) از لحاظ کیفیت و ادله اثبات همانند عصمت سایر ائمه و پیامبر است که در قسمت مربوطه در سایت بحث خواهد شد. 

 

بیان عظمت فاطمه از زبان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)

 رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، بارها و بارها فاطمه (علیها السلام) را ستود و از او تجلیل نمود. در مواقع بسیاری می‌فرمود: "پدرش به فدایش باد" و گاه خم می‌شد و دست او را می‌بوسید. به هنگام سفر از آخرین کسی که خداحافظی می‌نمود، فاطمه (علیها السلام) بود و به هنگام بازگشت به اولین محلی که وارد می‌شد، خانه او بود.

عامه محدثین و مسلمانان از هر مذهب و با هر عقیده‌ای، این کلام را نقل نموده‌اند که حضرت رسول می‌فرمود: "فاطمه پاره تن من است هر کس او را بیازارد مرا آزرده است." از طرفی دیگر، قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را از هر سخنی که منشأ آن هوای نفسانی باشد، بدور دانسته و صراحتاً بیان می‌دارد که هر چه پیامبر می‌فرماید، سخن وحی است. پس می‌توان دریافت که این همه تجلیل و ستایش از فاطمه (علیها السلام)، علتی ماورای روابط عاطفی مابین پدر و فرزند دارد. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز خود به این مطلب اشاره می‌فرمود. گاه در جواب خرده‌گیران، لب به سخن می‌گشود که خداوند مرا به این کار امر نموده و یا می‌فرمود: "من بوی بهشت را از او استشمام می‌کنم."

اما اگر از زوایای دیگر به بحث بنگریم و حدیث نبوی را در کنار آیات شریفه قرآن کریم قرار دهیم، مشاهده می‌نماییم قرآن کریم عقوبت کسانی که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را اذیت نمایند، عذابی دردناک ذکر می‌کند. و یا می‌فرماید کسانی که خدا و رسول را اذیت نمایند، خدا آنان را در دنیا از رحمت خویش دور می‌دارد و برای آنان عذابی خوار کننده آماده می‌نماید. پس به نیکی مشخص می‌شود که رضا و خشنودی فاطمه (علیها السلام)، رضا و خشنودی خداوند است و غضب او نیز باعث غضب خداست. به بیانی دقیق‌تر، او مظهر رضا و غضب الهی است. چرا که نمی‌توان فرض نمود، شخصی عملی را انجام دهد و بدان وسیله فاطمه (علیها السلام) را بیازارد و موجب آزردگی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گردد و بدین سبب مستوجب عقوبت الهی شود، اما خداوند از آن شخص راضی و به عمل او خشنود باشد و در عین رضایت، او را مورد عقوبتی سنگین قرار دهد.

نکته‌ای دیگر که از قرار دادن این حدیث در کنار آیات قرآن کریم بدست می‌آید، آنست که رضای فاطمه (علیها السلام)، تنها در مسیر حق بدست می‌آید و غضب او فقط در انحراف از حق و عدول از اوامر الهی حاصل می‌شود و در این امر حتی ذره‌ای تمایلات نفسانی و یا انگیزه‌های احساسی مؤثر نیست. چرا که از مقام عدل الهی، بدور است شخصی را به خاطر غضب دیگری که برخواسته از تمایل نفسانی و یا عوامل احساسی مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نماید.

 

فاطمه (علیها السلام) پس از پیامبر

 با وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، فاطمه (علیها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از یک طرف نه تنها پدر او بلکه آخرین فرستاده خداوند و ممتازترین مخلوق او، از میان بندگان به سوی خداوند، بار سفر بسته بود. هم او که در وجود خویش برترین مکارم اخلاقی را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظیم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او که با وفاتش باب وحی تشریعی بسته شد؛ از طرفی دیگر حق وصی او غصب گشته بود. و بدین ترتیب دین از مجرای صحیح خود، در حال انحراف بود. فاطمه (علیها السلام) هیچگاه غم و اندوه خویش را در این زمینه کتمان نمی‌نمود. گاه بر مزار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حاضر می‌شد و به سوگواری می‌پرداخت و گاه تربت شهیدان احد و مزار حمزه عموی پیامبر را برمی‌گزید و درد دل خویش را در آنجا بازگو می‌نمود. حتی آن هنگام که زنان مدینه علت غم و اندوه او را جویا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود که محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصی اوست.

هنوز چیزی از وفات رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نگذشته بود که سفارش رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ابلاغ فرمان الهی توسط ایشان در روز غدیر، مبنی بر نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان حاکم و ولی مسلمین پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، توسط عده ای نادیده گرفته شد و آنان در محلی به نام سقیفه جمع گشتند و از میان خود فردی را به عنوان حاکم برگزیدند و شروع به جمع‌آوری بیعت از سایرین برای او نمودند. به همین منظور بود که عده‌ای از مسلمانان به نشانه اعتراض به غصب حکومت و نادیده گرفتن فرمان الهی در نصب امام علی (علیه السلام) به عنوان ولی و حاکم اسلامی پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در خانه فاطمه (علیها السلام) جمع گشتند. هنگامی که ابوبکر - منتخب سقیفه - که تنها توسط حاضرین در سقیفه انتخاب شده بود، از اجتماع آنان و عدم بیعت با وی مطلع شد؛ عمر را روانه خانه فاطمه (علیها السلام) نمود تا امام علی (علیه السلام) و سایرین را به زور برای بیعت در مسجد حاضر نماید. عمر نیز با عده‌ای به همراه پاره آتش، روانه خانه فاطمه (علیها السلام) شد. هنگامی که بر در خانه حاضر شد، فاطمه (علیها السلام) به پشت در آمد و علت حضور آنان را جویا شد. عمر علت را حاضر نمودن امام علی (علیه السلام) و دیگران در مسجد برای بیعت با ابوبکر عنوان نمود. فاطمه (علیها السلام) آنان را از این امر منع نمود و آنان را مورد توبیخ قرار داد. در نتیجه عده‌ای از همراهیان او متفرق گشتند. اما در این هنگام او که از عدم خروج معترضین آگاهی یافت، تهدید نمود در صورتی که امام علی (علیه السلام) و سایرین برای بیعت از خانه خارج نشوند، خانه را با اهلش به آتش خواهد کشید. و این در حالی بود که می‌دانست حضرت فاطمه (علیها السلام) در خانه حضور دارد. در این موقع عده‌ای از معترضین از خانه خارج شدند که مورد برخورد شدید عمر قرار گرفتند و شمشیر برخی از آنان نیز توسط او شکسته شد. اما همچنان امیر مومنان، فاطمه و کودکان آنان در خانه حضور داشتند. بدین ترتیب عمر دستور داد تا هیزم حاضر کنند و به وسیله هیزمهای گردآوری شده و پاره آتشی که با خود همراه داشت، درب خانه را به آتش کشیدند و به زور وارد خانه شدند و به همراه عده‌ای از همراهانش خانه را مورد تفتیش قرار داده و امام علی را به زور و با اکراه به سمت مسجد کشان کشان بردند. در حین این عمل، فاطمه (علیها السلام) بسیار صدمه دید و لطمات فراوانی را تحمل نمود اما باز از پا ننشست و بنا بر احساس وظیفه و تکلیف الهی خویش در دفاع از ولی زمان و امام خود به مسجد آمد. عمر و ابوبکر و همراهان آنان را در مسجد رسول خدا مورد خطاب قرار داد و آنان را از غضب الهی و نزول عذاب بر حذر داشت. اما آنان اعمال خویش را ادامه دادند.

 

فاطمه (علیها السلام) و فدک

از دیگر ستمهایی که پس از ارتحال پیامبر در حق فاطمه (علیها السلام) روا داشته شد، مسأله فدک بود. فدک قریه‌ای است که تا مدینه حدود 165 کیلومتر فاصله دارد و دارای چشمه جوشان و نخلهای فراوان خرماست و خطه‌ای حاصلخیز می‌باشد. این قریه متعلق به یهودیان بود و آن را بدون هیچ جنگی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند؛ لذا مشمول اصطلاح انفال می‌گردد و بر طبق صریح قرآن، تنها اختصاص به خداوند و پیامبر اسلام دارد. پس از این جریان و با نزول آیه «و ات ذا القربی حقه»، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر طبق دستور الهی آن را به فاطمه (علیها السلام) بخشید. فاطمه (علیها السلام) و امیر مومنان (علیه السلام) در فدک عاملانی داشتند که در آبادانی آن می‌کوشیدند و پس از برداشت محصول، درآمد آن را برای فاطمه (علیها السلام) می‌فرستادند. فاطمه (علیها السلام) نیز ابتدا حقوق عاملان خویش را می‌پرداخت و سپس مابقی را در میان فقرا تقسیم می‌نمود؛ و این در حالی بود که وضع معیشت آن حضرت و امام علی (علیه السلام) در ساده‌ترین وضع به سر می‌برد. گاه آنان قوت روز خویش را هم در راه خدا انفاق می‌نمودند و در نتیجه گرسنه سر به بالین می‌نهادند. اما در عین حال فقرا را بر خویش مقدم می‌داشتند و در این عمل خویش، تنها خدا را منظور نظر قرار می‌دادند. (چنانچه در آیات آغازین سوره دهر آمده است). پس از رحلت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، ابابکر با منتسب نمودن حدیثی به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با این مضمون که ما انبیا از خویش ارثی باقی نمی‌گذاریم، ادعا نمود آنچه از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) باقی مانده، متعلق به تمامی مسلمین است.

فاطمه در مقام دفاع از حق مسلم خویش دو گونه عمل نمود. ابتدا افرادی را به عنوان شاهد معرفی نمود که گواهی دهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان حیات خویش فدک را به او بخشیده است و در نتیجه فدک چیزی نبوده که به صورت ارث به او رسیده باشد. در مرحله بعد حضرت خطبه‌ای را در مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ایراد نمود که همانگونه که قبلاً نیز ذکر شد، حاوی مطالب عمیق در توحید و رسالت و امامت است. در این خطبه که در نهایت فصاحت و بلاغت ایراد گردیده است، بطلان ادعای ابابکر را ثابت نمود. فاطمه به ابوبکر خطاب نمود که چگونه خلاف کتاب خدا سخن می‌گویی؟! سپس حضرت به شواهدی از آیات قرآن اشاره نمود که در آنها سلیمان، وارث داود ذکر گردیده و یا زکریا از خداوند تقاضای فرزندی را می‌نماید که وارث او و وارث آل یعقوب باشد. از استدلال فاطمه (علیها السلام) به نیکی اثبات می‌گردد بر فرض که فدک در زمان حیات پیامبر به فاطمه (علیها السلام) بخشیده نشده باشد، پس از پیامبر به او به ارث می‌رسد و در این صورت باز هم مالک آن فاطمه است و ادعای اینکه پیامبران از خویش ارث باقی نمی‌گذارند، ادعایی است خلاف حقیقت، و نسبت دادن این کلام به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) امری است دروغ؛ چرا که محال است آن حضرت بر خلاف کلام الهی سخن بگوید و خداوند نیز بارها در قرآن کریم این امر را تایید نموده و بر آن تاکید کرده است. اما با تمام این وجود، همچنان غصب فدک ادامه یافت و به مالک حقیقی‌اش بازگردانده نشد.

باید توجه داشت صحت ادعای فاطمه (علیها السلام) چنان واضح و روشن بود و استدلالهای او آنچنان متین و استوار بیان گردید که دیگر برای کسی جای شک باقی نمی‌ماند و بسیاری از منکرین در درون خود به وضوح آن را پذیرفته بودند. دلیل این معنا، آنست که عمر خلیفه دوم هنگامی که فتوحات اسلامی گسترش یافت و نیاز دستگاه خلافت به در آمد حاصل از آن بر طرف گردید، فدک را به امیر مؤمنان (علیه السلام) و اولاد فاطمه (علیها السلام) باز گرداند. اما بار دیگر در زمان عثمان فدک غصب گردید.

 

بیماری فاطمه (علیها السلام) و عیادت از او

 سرانجام فاطمه بر اثر شدت ضربات و لطماتی که به او بر اثر هجوم به خانه‌اش و وقایع پس از آن وارد گشته بود، بیمار گشت و در بستر بیماری افتاد. گاه به زحمت از بستر برمی‌خاست و کارهای خانه را انجام می‌داد و گاه به سختی و با همراهی اطفال کوچکش، خود را کنار تربت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رساند و یا کنار مزار حمزه عموی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و دیگر شهدای احد حاضر می‌گشت و غم و اندوه خود را بازگو می‌نمود.

در همین ایام بود که روزی زنان مهاجر و انصار که از بیماری او آگاهی یافته بودند، جهت عیادت به دیدارش آمدند. فاطمه (علیها السلام) در این دیدار بار دیگر اعتراض و نارضایتی خویش را از اقدام گروهی که خلافت را به ناحق از آن خویش نموده بودند، اعلام نمود و از آنان و عده‌ای که در مقابل آن سکوت نموده بودند، به علت عدم انجام وظیفه الهی و نادیده گرفتن فرمان نبوی درباره وصایت امام علی (علیه السلام) انتقاد کرد و نسبت به عواقب این اقدام و خروج اسلام از مجرای صحیح خود به آنان هشدار داد. همچنین برکاتی را که در اثر عمل به تکلیف الهی و اطاعت از جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از جانب خداوند بر آنان نائل خواهد شد، خاطر نشان نمود.

در چنین روزهایی بود که ابابکر و عمر به عیادت حضرت آمدند. هر چند در ابتدا فاطمه (علیها السلام) از آنان رویگردان بود و به آنان اذن عیادت نمی‌داد، اما سرانجام آنان بر بستر فاطمه (علیها السلام) حاضر گشتند. فاطمه (علیها السلام) در این هنگام، این کلام پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را که فرموده بود: "هر کس فاطمه را به غصب در آورد من را آزرده و هر که او را راضی نماید مرا راضی نموده"، به آنان یادآوری نمود. ابابکر و عمر نیز صدق این کلام و انتساب آن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را تأیید نمودند. سرانجام فاطمه (علیها السلام)، خدا و ملائکه را شاهد گرفت فرمود: "شما من را به غضب آوردید و هرگز من را راضی ننمودید؛ در نزد پیامبر، شکایت شما دو نفر را خواهم نمود."

 

وصیت

 در ایام بیماری، فاطمه (علیها السلام) روزی امام علی (علیه السلام) را فراخواند و آن حضرت را وصی خویش قرار داد و به آن حضرت وصیت نمود که پس از وفاتش، فاطمه (علیها السلام) را شبانه غسل دهد و شبانه کفن نماید و شبانه دفن کند و احدی از کسانی که در حق او ستم روا داشته‌اند، در مراسم تدفین و نماز خواندن بر جنازه او حاضر نباشند.

 

شهادت

 سرانجام روز سوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری فرا رسید. فاطمه (علیها السلام) آب طلب نموده و بوسیله آن بدن مطهر خویش را شستشو داد و غسل نمود. سپس جامه‌ای نو پوشید و در بستر خوابید و پارچه‌ای سفید به روی خود کشید؛ چیزی نگذشت که دخت پیامبر، بر اثر حوادث ناشی از هجوم به خانه ایشان، دنیا را ترک نموده و به شهادت رسید؛ در حالیکه از عمر مبارکش بنا بر مشهور، 18 سال بیشتر نمی‌گذشت و بنا بر مشهور تنها 95 روز پس از رسول خدا در این دنیا زندگی نمود.

فاطمه (علیها السلام) در حالی از این دنیا سفر نمود که بنا بر گفته معتبرترین کتب در نزد اهل تسنن و همچنین برترین کتب شیعیان، از ابابکر و عمر خشمگین بود و در اواخر عمر هرگز با آنان سخن نگفت؛ و طبیعی است که دیگر حتی تأسف ابی‌بکر در هنگام مرگ از تعرض به خانه فاطمه (علیها السلام) سودی نخواهد بخشید.

 

تغسیل و تدفین

 مردم مدینه پس از آگاهی از شهادت فاطمه (علیها السلام)، در اطراف خانه آن بزرگوار جمع گشتند و منتظر تشییع و تدفین فاطمه (علیها السلام) بودند؛ اما اعلام شد که تدفین فاطمه (علیها السلام) به تأخیر افتاده است. لذا مردم پراکنده شدند. هنگامی که شب فرا رسید و چشمان مردم به خواب رفت، امام علی (علیه السلام) بنا بر وصیت فاطمه (علیها السلام) و بدور از حضور افراد، به غسل بدن مطهر و رنج دیده همسر خویش پرداخت و سپس او را کفن نمود. هنگامی که از غسل دادن او فارغ شد، به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) (در حالی که در زمان شهادت مادر هر دو کودک بودند.) امر فرمود: تا عده‌ای از صحابه راستین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) را که البته مورد رضایت فاطمه (علیها السلام) بودند، خبر نمایند تا در مراسم تدفین آن بزرگوار شرکت کنند. (و اینان از 7 نفر تجاوز نمی‌کرده‌اند). پس از حضور آنان، امیر مؤمنان بر فاطمه (علیها السلام) نماز گزارد و سپس در میان حزن و اندوه کودکان خردسالش که مخفیانه در فراق مادر جوان خویش گریه می‌نمودند، به تدفین فاطمه (علیها السلام) پرداخت. هنگامی که تدفین فاطمه (علیها السلام) به پایان رسید، رو به سمت مزار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نمود و گفت:

"سلام بر تو ای رسول خدا، از جانب من و از دخترت؛ آن دختری که بر تو و در کنار تو آرمیده است و در زمانی اندک به تو ملحق شده. ای رسول خدا، صبر و شکیبایی‌ام از فراق حبیبه‌ات کم شده، خودداریم در فراق او از بین رفت... ما از خداییم و بسوی او باز می‌گردیم... به زودی دخترت، تو را خبر دهد که چه سان امتت فراهم گردیدند و بر او ستم ورزیدند. سرگذشت را از او بپرس و گزارش را از او بخواه که دیری نگذشته و یاد تو فراموش نگشته..."

امروزه پس از گذشت سالیان متمادی همچنان مزار سرور بانوان جهان مخفی است و کسی از محل آن آگاه نیست. مسلمانان و بخصوص شیعیان در انتظار ظهور امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) بزرگترین منجی الهی و یازدهمین فرزند از نسل فاطمه (علیها السلام) در میان ائمه می‌باشند تا او مزار مخفی شده مادر خویش را بر جهانیان آشکار سازد و به ظلم و بی عدالتی در سراسر گیتی، پایان دهد.

 

سخنان فاطمه

 از فاطمه (علیها السلام) سخنان فراوانی بر جای مانده، که پاره‌ای از آنان مستقیماً از او نقل شده است و به نیکی می‌توان گوشه‌ای از علو مقام و ژرفای علم و معرفت او را در این کلمات دریافت و پاره‌ای دیگر نیز بواسطه او، از وجود پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت گشته است که به نوبه خود بیانگر ارتباط نزدیک او با رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و عمق درک و فهم فاطمه (علیها السلام) می‌باشد. در این مجال، جهت رعایت اختصار تنها به دو مورد از کلماتی که مستقیماً از فاطمه (علیها السلام) نقل شده اشاره می‌نماییم:

<!--[if !supportLists]-->1-      <!--[endif]-->قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام): "من اصعد الی الله خالص عبادته، اهبط الله عزوجل الیه افضل مصلحته"

فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: "هر کس عبادت خالص خود را به سوی پروردگار بالا بفرستد، خداوند برترین مصلحت خود را به سوی او می‌فرستد."

<!--[if !supportLists]-->2-   <!--[endif]-->قال مولاتنا فاطمة الزهرا (علیها السلام) فی قسم من خطبة الفدکیة: "فجعل الله الایمان تطهیراً لکم من الشرک، و الصلوه تنزیها لکم عن الکبر، و الزکاه تزکیه للنفس و نماًء فی الرزق، و الصیام تثبیتاً للإ خلاص، و الحج تشییداً للدین، و العدل تنسیقاً للقلوب، و طاعتنا نظاماً للملة، و اما متنا اماناً من الفرقه، و الجهاد عزا للإسلام، و الصبر معونة علی استیجاب الأجر، و الأمر بالمعروف مصلحة للعامه، و بر الوالدین وقایه من السخط، وصلة الأرحام منماة للعدد، و القصاص حصناً للدماء، و الوفاء بالندر تعریضاً للمغفره، و توفیة المکائیل و الموازین تغییراً للبخس، و النهی عن شرب الخمر تنزیهاً عن الرجس، و اجتناب القذف حجاباً عن اللعنة، و ترک السرقة ایجاباً للعفة، و حرم الله الشرک اخلاصاً له بالربوبیه، فاتقوا الله حق تقاته و لا تموتن الا و انتم مسلمون و اطیعو الله فیما امرکم به و نهاکم عنه فانه" انما یخشی الله من عباده العلماء."

فاطمه زهرا (علیها السلام) در قسمتی از خطبه فدکیه می‌فرمایند: "پس خداوند ایمان را موجب پاکی شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکی شما از (آلودگی) تکبر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان و رشد و فزونی در روزی، روزه را موجب پایداری اخلاص، حج را باعث استواری دین، دادگری و عدل را موجب انسجام و تقویت دلها، اطاعت و پیروی از ما را باعث نظم و آسایش ملت، رهبری و پیشوایی ما را موجب امان از جدایی و تفرقه، جهاد را موجب عزت و شکوه اسلام، صبر و پایداری را کمکی بر استحقاق و شایستگی پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامه مردم، نیکی به پدر و مادر را سپری از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگی با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیت، قصاص را موجب جلوگیری از خونریزیها، وفا به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کم فروشی را موجب عدم زیان و ورشکستگی، نهی از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدی، دوری جستن از قذف (تهمت ناروای جنسی) را انگیزه‌ای برای جلوگیری از لعن و نفرین، پرهیز از دزدی را موجب حفظ عفت و پاکدامنی قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگی خود نسبت به ربوبیت او اخلاص پیشه کنند، پس "از خداوند بدان گونه که شایسته است پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز درحال مسلمانی از دنیا نروید." و خدا را در آنچه که شما را بدان امر می‌کند و آنچه که نهی می‌کند فرمان برداری کنید. زیرا "تنها بندگان دانا از خداوند خوف و ترس دارند."

بیوگرافی حضرت ابولفضل العباس(ع)/زندگینامه ی حضرت ابولفضل(ع)

حضرت ابوالفضل

خاندان حضرت عباس (ع):

در سال 26 هجری قمری، حضرت عباس (ع) پایه عرصه گیتی نهاد. مادر گرامیش فاطمه، دخت حزام بن خالد بن ربیعه بن عامر کلبی و کنیه اش (ام البنین) بود.

چند سال پس از شهادت حضرت فاطمه (س) بود، که امیرالمومنین از برادرش عقیل، که به اصل و نسب قبایل آگاه بود، درخواست کرد زنی را از دودمانی شجاع  برای او خواستگاری کند و عقیل، فاطمه کلابیه (ام البنین) را برای آن حضرت خواستگاری کرد و ازدواج صورت گرفت.

امیرالمومنین (ع) از این بانوی گرامی، صاحب چهار پسر به نامهای عباس، عثمان، جعفر و عبدالله شد.

عباس (ع) ازبرادران دیگرش بزرگتر بود و هر چهار برادر به امام خویش، حسین (ع) وفادار بودند و در روز عاشورا در راه آن امام جان خود را نثار کردند.

ارادت قلبی ام البنین (س) به خاندان پیامبر (ص) آنقدر بود که امام حسین (ع) را از فرزندان خود بیشتر دوست می داشت؛ بطوری که وقتی به این بانوی گرامی خبر شهادت چهار فرزندش را دادند فرمود: مرا از حال حسین (ع) باخبر سازید و چون خبر شهادت امام حسین (ع) به او داده شد، فرمود رگهای قلبم گسسته شد، اولادم و هر چه زیر این آسمان کبود است، فدای امام حسین (ع).

دوران کودکی حضرت ابوالفضل العباس (ع):

در روزهاى کودکى عباس، پدر گرانقدرش چون آیینه معرفت، ایمان، دانایى و کمال در مقابل او قرار داشت و گفتار الهى و رفتار آسمانى‏اش بر وى تاثیر مى‏نهاد. او از دانش و بینش على(ع) بهره مى‏برد. حضرت در باره تکامل و پویایى فرزندش فرمود: ان ولدى العباس زق العلم زقا; همانا فرزندم عباس در کودکى علم آموخت و به سان نوزاد کبوتر، که از مادرش آب و غذا مى‏گیرد، از من معارف فرا گرفت. در آغازین روزهایى که الفاظ بر زبان وى جارى شد، امام(ع) به فرزندش فرمود: بگو یک. عباس گفت: یک حضرت ادامه داد: بگو دو عباس خوددارى کرد و گفت: شرم مى‏کنم با زبانى که خدا را به یگانگى خوانده ‏ام، دو بگویم.

پرورش در آغوش امامت و دامان عصمت، شالوده ‏اى پاک و مبارک براى ایام نوجوانى و جوانى عباس فراهم کرد تا در آینده نخل بلند قامت استقامت و سنگربان حماسه و مردانگى باشد. گاه که على(ع) با نگاه بصیرت‏ آمیز خود آینده عباس را نظاره مى‏کرد، با لبختدى رضایت ‏آمیز، سرشک غم از دیدگان جارى مى‏کرد و چون همسر مهربانش از علت گریه مى‏پرسید، مى‏فرمود: دستان عباس در راه یارى حسین(ع) قطع خواهد شد.

آنگاه از مقام و عظمت پور دلبندش نزد خداوند چنین خبر مى‏داد: پروردگار متعال دو بال به او خواهد داد تا به سان عمویش جعفر بن ‏ابى‏طالب در بهشت پرواز کند. محبت پدرى گاه على(ع) را بر آن مى‏داشت تا پاره پیکرش را ببوسد ، ببوید و با آداب و اخلاق اسلامى آشنا سازد. از اینرو لحظه‏اى عباس را از خود دور نمى‏ساخت. فرزند پاکدل على(ع) در مدت 14 سال و چهل و هفت روز، که با پدر زیست، همیشه در حرب و محراب و غربت و وطن در کنار او حضور داشت.
در ایام دشوار خلافت، لحظه ‏اى از وى جدا نشد و آنگاه که در سال‏37 هجرى قمرى جنگ صفین پیش آمد، با آن که حدود دوازده سال داشت، حماسه‏اى جاوید آفرید.

 

 مقام علمی حضرت عباس (ع):

حضرت عباس (ع) در خانه ای زاده شد که جایگاه دانش و حکمت بود. آن جناب از محضر امیرمومنان (ع) و امام حسن (ع) و امام حسین (ع) کسب فیض کردند و از مقام والای علمی برخوردار شدند. لذا از خاندان عصمت (ع) در مورد حضرت عباس (ع) نقل شده است که فرموده اند: زق العلم زقا، یعنی همان طور که پرنده به جوجه خود مستقیماً غذا می دهد، اهل بیت (ع) نیز مستقیماً به آن حضرت علوم و اسرار را آموختند.

علامه محقق، شیخ عبدالله ممقانی، در کتاب نفیس تنقیح المقال، در مورد مقام علمی و معنوی ایشان گفته است: آن جناب از فرزندان فقیه و دانشمندان ائمه (ع) و شخصیتی عادل، مورد اعتماد، با تقوا و پاک بود.

 مقام حضرت عباس (ع) نزد ائمه (ع):

اگر بخواهیم مقام و منزلت حضرت عباس (ع) را از دیدگاه امامان معصوم (ع) دریابیم، کافی است به سخنان آن بزرگوار درباره حضرت عباس (ع) توجه کنیم.

در شب عاشورا، وقتی دشمن در مقابل کاروان امام حسین (ع) حاضر شد و درراس آنها عمربن سعد شروع به داد و فریاد کرد، امام حسین (ع) به حضرت عباس (ع) فرمود:‌ برادر جان، جانم به فدایت، سوار مرکب شو و نزد این قوم برو و از ایشان سوال کن که به چه منظور آمده اند و چه می خواهند.

در این ماجرا دو نکته مهم وجود دارد یکی آنکه امام به حضرت عباس می فرماید: من فدایت شوم. این عبارت دلالت بر عظمت شخصیت عباس (ع) دارد، زیرا امام معصوم العیاذ بالله سخنی بی مورد و گزاف نمی گوید و نکته دوم آنکه، حضرت به عنوان نماینده خود عباس (ع) را به اردوی دشمن می فرستد.

روز عاشورا هنگامی که حضرت عباس (ع) از ا سب بر روی زمین افتاد، امام حسین (ع) فرمودند:‌(الان انکسر ظهری و قلت حیاتی) یعنی (اکنون پشتم شکست و چاره ام کم شد). این جمله بیانگر اهمیت حضرت عباس (ع) ونقش او در پشتیبانی از امام حسین (ع) است.

امام زمان (ع)، در قسمتی از زیارتنامه ای که برای شهدای کربلا ایراد کردند، حضرت عباس (ع) را چنین مورد خطاب قرار می دهند: السلام علی ابی الفضل العباس بن امیرالمومنین المواسی اخاه بنفسه، الاخذ لغده من امسه، الفادی له،‌الوافی الساعی الیه بمائه، المقطوعه یداه لعن الله قاتله یزید بن الرقاد الجهنی و حکیم بن طفیل الطائی.

امام زین العابدین (ع) به عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب (ع) نظر افکند و اشکش جاری شد. سپس فرمود:‌هیچ روزی بر رسول خدا (ع) سخت تر ازروز جنگ احد نبود، زیرا در آن روز عموی پیامبر، شیر خدا و رسولش حمزه بن عبدالمطلب کشته شد و بعد از آن روز بر پیامبر هیچ روزی سخت از روز جنگ موته نبود،  زیرا در آن روز پسر عموی پیامبر جعفر بن ابی طالب کشته شد سپس امام زین العابدین (ع) فرمود: هیچ روزی همچون روز مصیبت حضرت امام حسین (ع) نیست که سی هزار تن در مقابل امام حسین (ع) ایستادند و می پنداشتند، که از امت اسلام هستند و هر یک از آنها می خواستند از طریق ریختن خون امام حسین (ع) به نزد پروردگار می انداخت و ایشان را موعظه می فرمود و کار را تا آنجا کشاندند که آن حضرت را از روی ظلم وجور و دشمنی به شهادت رساندند. آنگاه امام زین العابدین (ع) فرمود:‌ خداوند حضرت عباس (ع) را رحمت کند که به حق ایثار کرد و امتحان شد و جان خود را فدای برادرش کرد تا آنکه دو دستش قطع شد. لذا خداوند عزوجل در عوض،‌ دو بال به او عطا کرد تا همراه ملائکه در بهشت پرواز کند، همان طور که به جعفر بن ابی طالب (ع) هم دو بال عطا فرمود و به تحقیق، حضرت عباس (ع) نزد پروردگار مقام و منزلتی دارد که روز قیامت همه شهدا به آن مقام و منزلت غبطه می خورند. 

ایثار و جانبازی، راز و رمز تعالی حضرت عباس (ع):

با توجه به روایاتی که در شان حضرت عباس (ع) از ائمه علیهم السلام رسیده و در آن به ایثار و فداکاری در راه امام خویش تصریح شده است، به روشنی، فضیلت و مقام آن بزرگوار آشکار می شود. حضرت عباس (ع) فرزند کسی است که آیه ( و من الناس یشری نفسه ابتغاء مرضات الله, بقره-207) در شانس نازل شد و از سلاله دودمانی است که اسوه ایثار و از خودگذشتگی بودند و سوره هل اتی، در شان ایثار ایشان نازل شده است.

فداکاری، ایثار و جانبازی در اسلام و مکتب اهل بیت علیهم السلام از جایگاه ویژه ای برخوردار است؛ به طوری که امیرمومنان در جایی ایثار را برترین فضیلت اخلاقی می داند.

در جایی دیگر، علی (ع) ایثار را بالاترین عبادت معرفی می نماید و در روایتی دیگر غایت و هدف تمام مکارم اخلاقی را ایثار و از خودگذشتگی می داند.

علی (ع) در قسمتی از نامه خود به حارث همدانی می فرماید: بدان که برترین مومنان کسی است که در گذشتن از جان و خانواده و مال خویش از دیگر مومنان برتر باشد.

حال در اینجا این سوال مطرح می شود که، مگر سایر شهیدان از جان خود نگذشتند، پس چه چیزی حضرت عباس را از سایر شهیدان متمایز می سازد؟

جواب این است که معرفت حضرت عباس (ع) از همه شهیدان والاتر و اطاعتش از امام خویش، کاملتر بود. براساس دیدگاه اسلام و مکتب اهل بیت (ع) آنچه اعمال نیک را از یکدیگر متمایز می سازد و ارزش اعمال را متفاوت می کند، همان معرفت و بینش و نیت شخص است و کلام پیامبر اسلام (ص) که فرمود:

(ضربه علی یوم الخندق افضل من عباده الثقلین) شاید ناظر به این معنا باشد.

در ضمن روایاتی که در مورد ثواب و عقاب عمل به صورتهای گوناگون و متفاوت نقل شده، به این دلیل است که ثواب یا عذاب یک عمل معین، با توجه به معرفت و نیت عامل آن متفاوت می شود. به عنوان مثال، ثواب زیارت امام رضا (ع) در روایتهای معتبر به صور متفاوت نقل شده است و در بعضی روایات تصریح شده که این تفاوت ثواب، به دلیل تفاوت در معرفت اشخاص است.

آری حضرت عباس (ع) با کمال معرفت در راه دین و امام خویش جانبازی نمود و مراحل کمال و تعالی را طی کرد.

 

 القاب تابناک حضرت ابوالفضل العباس (ع)

1. قمر بنى‏هاشم

بهره‏ مندى بسیار عباس از جمال و جلال و سیماى سپید و زیبا و سیرت سبز و نورانى، زمینه ‏ساز این لقب است.
2. باب الحوائج

کریمى از دودمان کریمان که چون حاجتمندى سوى او روى کند، خواسته‏ هایش را برآورده مى‏سازد.
3. طیار

بیانگر مقام و عظمت‏ حضرت عباس(ع) در فضاى عالم قدس و بهشت جاودان است.

4. الشهید

شهادت، که نشان نمایان ابوالفضل(ع) است و در چهره حیات او درخشندگى بسیار دارد، زمینه ‏ساز این لقب است

5.سقا

دلاورى عباس در صحنه هاى حیرت‏ آور آب‏رسانى به تشنگان، سبب این لقب شد.

6. عبد صالح

لقبى که حضرت صادق(ع) در زیارت عموى گرانقدرش بدان اشاره دارد:

السلام علیک ایها العبد الصالح.� سلام بر تو، اى بنده صالح خدا.

7. سپه سالار

صاحب لواء یا سپه سالار لقب بزرگترین شخصیت نظامى است و عباس در روز عاشورا این لقب را از آن خود ساخت.

8. پرچمدار و علمدار

یادآور دلاوى و حفظ لشکر در برابر دشمن است. علمدارى عباس(ع) این لقب را برایش به ارمغان آورد.
9. ابوقربه (صاحب مشک)، عمید (یاور دین خدا)، سفیر (نماینده حجت ‏خدا)، صابر (شکیبا)، محتسب (به حساب خدا گذارنده تلاشها)، مواسى (جانباز و مدافع حق)، مستعجل (تلاشگرى مهربان در برآوردن حاجات دیگران) و ... از دیگر لقبهاى ابوالفضل است.